0

یک لحظه وطن داری

Posted by زولانه on ۲۲:۰۳ in
امروز کمکی بیکار بودم از این جهت مصروف شدم و این قالب جدید را برای وبلاگ ایجاد کردم که برای کار چند ساعته خوب است که در آینده شاید تغییراتی داده شود و همین روز بود که در پی وبگردی خود به قطعه شعری رسیدم از خانم کریمه ملزم پرکار که حیفم آمدم این شعر را در وبلاگ قرار ندهم

غباری بر دلم بنشسته از سودای دلداری

جهانی ابر در من بسته شد، دارد گهر باری

عذاب وزن هر رنجم به دوش چشم من بار است

و درد روح هم هر لحظه دارد دیده آزاری

کجا اهل دلی یابم درین غم خانه ی غربت

بیان حال گویم با هزار و یک گرفتاری

دلم بشکست و روحم شد پریشان خاطرم افسرد

ازین غربت سرا مانده به دوشم کوه غم خواری

مرا عزلت هزاران مرتبه به از چمن گردی

که اینجا بشکفد از خاطراتم بوی گل کاری

نیابی واژه ای زیباتر و شیرین تر از " میهن "

تمام عمر را گر خط به خط در سینه بشماری

هزاران بار سنجیدم، نمی ارزد نمی ارزد

سریر ملک بیگانه به یک لحظه وطن داری


|

Copyright © 2009 از ديار غربت All rights reserved. Theme by Laptop Geek. | Bloggerized by FalconHive.