0
شعری برای دل خودم
Posted by زولانه
on
۲۲:۳۹
in
شعر و ادب
- از ظهور آب تا تبخير رنگ
- گريه کردم من بر این رنگ قشنگ
گريه کردم بر محل دفن نور - گريه کردم برسر خاک سرور
گريه کردم بر مزار لاله ها - در نگاهم حسرت پروانه ها
زير برگ برکه ای بی قاصدک - گريه کردم تا برويد نی لبک
نی لبک بنديست از شعر و غرور - نی لبک را ما نميفهميم خوب
نی لبک يک بغض بی بال و پراست - نی لبک دوشيزه ای بی مادر است
شاعران شاپرک پر ميکشند - جرعه ای از نی لبک سر ميکشند
تا ازين شهد شيرين پر شوند - خواب چوپانهای ديرين پر شوند
گريه کن ای نی لبک بر راه من - گريه کن بر بره گمراه من
من اسير کوه غولان مانده ام - دور از آوای رسولان مانده ام
نی لبک آواز دوری در ره است - نی لبک آيا ظهوری در ره است؟
مثل قتلی سرد و باران خورده است - زخم زيبايی که در من مرده است
نی لبک آيا تب من ميرود؟ - اين تلاطم از شب من می رود؟
نی لبک با من بگو باران کجاست؟ - ناجی سبز چمن زاران کجاست؟
نی لبک من بی تبسم مانده ام - در پی دست ترحم مانده ام
بغض با روحم تبانی ميکند - سايه با من سرگرانی ميکند
هر که آمد دست بر بندم گذاشت - زخم يک سيلی به لبخندم گذاشت
من ظهور قطره روی گريه ام - من تمام آبروی گريه ام
در عروق من سواری در ره است - نی لبک آيا بهاری در ره است؟
نيلبک آواز دوری در ره است - نی لبک آيا ظهوری در ره است؟
نی لبک پيغمبرم رابانگ کن - آن مسيح مادرم را بانگ کن
تا برويم بار ديگر در بهار
تا نپوسم زير خاک انتظار
این قطعه شعر را وصف الحال همین لحظه دلم در وبلاگ گذاشتم دلیلش هم بماند