0

سلطنت جدید و اصلاحات انتخابی

Posted by زولانه on ۲۲:۳۸ in
افغانستان در قرن بیستم قسمت چهارم(سلطنت جدید واصلاحات انتخابی)

شاه امان الله خان در اواخر ماه آوریل سال ۱۹۲۹، کشور را برای همیشه ترک گفت و از راه هند به ایتالیا رفت. دوستان وفادار او مانند سپه سالار غلام نبی خان چرخینیز به دلایل گوناگون از نبرد دست کشیدند. با این تحولات، صحنه برای سپه سالار محمد نادرخانوزیرحربیه سابق، از ان سوی مزتشکیل شده بود، توانستند وارد کابل شده و ضربه نهای را بر رژیم حبیب الله کلکانی وارد کنند. عزیز نعیم در این مورد میگوید:

دوره ۹ ماهه حکومت امیرحبیب الله کلکانی دوره تلاش برای استقرار است، زیرا از هرطرف مخالفت بود. درجنوب ژنرال نادرخانبود. در شرق هم مقاومت شروع شددر غرب هم که امان الله خان بود. ژنرال نادرخان هم وقتیکه موفق شد امان الله خان هم از صحنه بیرون امده بود؛ غلام نبی خان هم از صحنه خارج شده بود؛ طرف شرق هم شکست خورده بود و به همراهی مردم قبایل به دوره ۹ ماه حکومت حبیب الله کلکانی پایان بخشید.

پیروزی ژنرال محمد نادر البته فقط نتیجه عوامل داخلی نبود. او همچنان از علاقه مندی انگلیسها نسبت به خود، به خوبی استفاده کرد. در واقع انگلیسها برای تحکیم صلح درمیان قبایل سرحدی و جلوگیری از پیشروی روسها و نفوذ ایدئولوژیک انها، علاقه مند بودند تا بجای شاه امان الله خان، نادرخان را برتخت کابل بیبنند. این هدف انگلیستان در نامه که به تاریخ ۱۵ مه ۱۹۳۵ توسط وایسرا (نائیب السلطنه بریتانیا در هند ان وقت) خطاب به وزیر خارجه وقت انگلیس چنین بازتاب یافته است:

ما همچنان مبالغ قابل توجهی را سالانه برای ماموریت بریتانیا در افغانستان میپردازیم. در سال ۱۹۲۹م مبلغ ۴۰لک روپیه هندی را پرداختیم تا آغاز مناسبی را برای نا درشاه فراهم کنیم. علاوه براین ما حاضر هستیم به منظور تقویت ارتش افغانستان که عامل بسیارمهمی در حفظ ثبات دولت میباشد، مقدرا مشخصی اسلحه هندی با ربصورت مجانی یا قرض دراز مدت در اختیار دولت افغانستان بگذاریم. درنتیجه، ارزیابی ما این است که ماتمام وضایف مانرا انجام داده ایم تا دولت نادرشاه بتواند مسئولیت کامل مالی را برای همه تدابیر عملی و ضروری به عهده بیگرد. محمدنادر وقتیکه در ۱۵ اکتبر سال ۱۹۲۹ وارد کابل شد، مستقیم به قصر سلام خانه در کاخ یا ارگ سلطنتی رفته و در انجا گفت؛ چون شخصا ادعای پادشاهی ندارد میخواهد لوی جرگه یا انتخاب مجلس بزرگی را برای انتخاب پادشاه جدید کشور دعوت کنند. اما طرفداران او تاج پادشاهی را برسرش گذاشتند. سید قاسم رشتیامیگوید:

در انجا سپه سالا اظهار کرد که من برای گرفتن سلطنت نیامده ام، بلکه برای نجات افغانستان امده ام. اما سه نفر استادند و به قاطعیتی بسیارگفتند که غیر زا خود شما هیچ کس نمیتواند این بار را بردوش کشد و هنوز امنیت برقرار نشده و هنوز حبیب الله کلکانی و طرفدران او دستگیر نشده اند. بعد نادر خان گفت می بینید که چاره دیگری ندارم جز اینکه این بار گران را بردوش خود بکشم.

محمد نادرشاهکه آموزش ابتدای و متوسطه را در هند که تحت سلطه بریتانیاقرار داشت فراگرفته بود و بابازیهای قدرت در دربار امیرحبیب الله و شاه امان الله آشنای بهم رسانده بود، از سیاستمدارانی به شمار میرفت که نه باشتاب اصلاحات دروه امانی موافق بود و نه با تندرویهای ضد اصلاحات کلکانی. عزیز نعیم میگوید:

اصلاحات قطع نشد. اما این بار اصلاحات در سطح دیده نمیشد، اما بسیار اصلاحاتی اساسی به همین وقت به میان امد. دانشگاه کابل تاسیس شد. بانک ملی اساسش در همین وقت گذاشته شد. انجمن ادبی بوجود امد که میشد هسته اکادمی افغانستان باشد و البته شرایط ان وقت ایجاب میکرد که درسیاست داخلی و در سیاست خارجی باید محافظه کاری باشد.یعنی تفکر و احساسات باید تا یک اندازه متوازن باشد و تفکر جایگای بالاتری داشته باشد.اکثر روشنفکران به شاه امان الله متمایل بودند. انها سلطنت نادرشاه را مشروع ندانسته و پادشاه جدید نیز به انها بد گمان بود. درنتیجه این بدگمانی ها بسیاری از روشنفکران که اولین دسته تحصیل کرده های اگاه شروع قرن در افغانستان را تشکیل میدادند، قربانی سوء تفاهم و بی اعتمادی حکمروایان جدید شدند. دکتر اشرف غنی احمد زی در این باره میگوید:

تعدادی زیادی از روشنفکران در دوره نادرخان هنوز هم متمایل به امان الله خان بودند و این ها قابل اعتماد نبودند. یک تصادم عمومی بین اینها واقع شدکه یک عده از اینها اعدام شدند و یا درنقاط مختلف افغانستان تبعید شدند. طرفداران شاه امان الله در پاسخ به اعدامها و گرفتاریهای پیاپی خصوصا پس از قتل غلام نبی خان چرخی و گرفتاری خانواده اش، راه انتقام جوی و ترور را در پیش گرفتند. اولا برادر بزرگ شاه، محمد عزیز در برلین به قتل رسید.

اما نقطه اوج ترورها قتل محمد نادرشاه بود. او روز هشتم نوامبر سال ۱۹۳۳ بدست عبدالخالق یکی از دانش اموزان لیسه نجات که درخانواده چرخی بزرگ شده بود، به قتل رسید. سید قاسم رشتیا خبر قتل شاه را به خاطر میاورد: عصربود که پدرم از دروازه در امد. به من گفت که زدنش! کافی بود که بفهمم مقصود کیست و واقعه چیست. برای اینکه درهمان اوان انقدر کشتن وزدن و واقعات ناگوار موجود بود که انتظار این برده میشد. عبدالخالق قاتل نادرشاه فورا دستگیر شد و اندکی بعد او را در محضر عام در شهر کابل همراه باعده از همصنفانش به طرز فجیعی کشتند. پس از قتل نادرشاه خلاف تجارب گذشته تاریخی، برادران نادرشاه برای جلوگیری از اتش اختلاف برسر جانشینی ، پسر ۱۹ ساله او محمد ضاهر را به پادشاهی انتخاب کردند. محمد ضاهر، پادشاه سابق میگوید که او بار سنگین سلطنت را با انکه اماده ان کار نبود، بنا به اراده ملت به دوش کشید.

گرچه محمد ضاهرشاه رسما پادشاه اعلام شد، اما قدرت واقعی در دست برادران شاه و در راس انها صدراعظم سردار محمدهاشم بود. سردار محمدهاشم هفده سال حکومت کرد و روش و هدف نادرشاه را مبنی برتحکیم ثبات و از سرگیری تدریجی اصلاحات دنبال کرد، اما دوره حکومت او دوره استبداد و اختناق طولانی بشمار میرود. گرچه دروازه های معارف (آموزش و پرورش) دردوران محمد نادرشاه و محمد هاشم از نو بازشد، ولی لطیف نازمی دستاوردهای فرهنگی این دوره را ناچیز میداند:

دوران نادرخان وهاشم خان دوران اختناق فکری، دوران زنجیر کیدن زبانهاو مهرکردن لبهابود. با انکه نادرخان کوششهای اندکی کرد که برخی از اصلاحات دوره امانی را تعقیب کند؛ گویا در اخیرین روزهای حکومت هاشم خان فقط ۳۶۶ مکتب در کشور بود که این بامقایسه با نخستین سالهای دوره امانی، رقم درشتی نیست. محمدضاهریونسیوکیل شورای ملی در دوره دوازدهم به این عقیده است که فشار و اعمال زور، زمینه را برای استقرار قدرت دودمان جدید شاهی و آغاز دوره صدارت (نخست وزیری) شاه محمود که به پدر دموکراسی در افغانستان معروف است، مساعد کرد:

با استبداد بسیار خشن و باکشتارهای بسیار بی رحمانه ای که در دوره هاشم خان صورت میگرفت هیچ افغانی حتی از یک محله به محله دیگر نمیتونست برود، مگر اینکه پاسپورت و یا ویزا میگرفت. وقتی که به زور سلاح و سپر استبداد، امنیت را تامین کرد، افغانستان به حالت انفجار رسیده بود. بعد از او شاه محمود خان برادر دیگرش که ادم ملایم تری بود روی کار امد.


|

Copyright © 2009 از ديار غربت All rights reserved. Theme by Laptop Geek. | Bloggerized by FalconHive.