1

تمام مطالب وبلاگ پيشين

Posted by زولانه on ۲۳:۴۳ in
بلاگفا وبلاگ پيشين من را دستكاري نموده و تعدادي از پستها را حذف نموده بود.
اين كار يعني بلاگفا كاملا بر مطالب بنده مسلط بود و اين يعني نقض حريم شخصي و بدليل اين كه اين سرويس يك سرويس رايگان است لذا مطالبه اي از آن هم نميشود داشت و لذا بنده ترجيح دادم به بلاگر بيايم و از اين پس در اين وبلاگ فعاليت نمايم.
خوشبختانه تمام مطالب آن وبلاگ را بدينجا انتقال دادم كه فقط نظرات امكان نداشت اما همين كه مطالب بكل از بين نرفت هم جاي شكر دارد. تمام پستهاي قبل از اين پست متعلق به وبلاگ پيشين من در بلاگفا است.

|
0

اعتراضات به قانون احوال شخصیه شیعیان

Posted by زولانه on ۲۳:۳۸ in
از همان ابتدای امر این قانون مخالفان داخلی و خارجی بسیاری داشت که این اعتراضات در کابل به خشونت کشیده شد منتها موج این اعتراضات هنوز از سوی شیعیان افغانستان در جای جای جهان هنوز برقرار است.

تصاویر زیر نمونه ای از این تظاهرات در شهرهای اروپایی و استرالیا را نشان میدهد.

بعضی از تصاویر به دلیل حجم بالا برای کسانی که بصورت دایال آپ اتصال دارند ممکن است به کندی نمایش یابد.







براي ديدن تصاوير در اندازه حقيقي بر روي تصوير كليك نمائييد



اين تصاوير از سايت يا وبلاگ يك هموطن برداشته شده كه متاسفانه لينك آن فراموش گرديده ضمن پوزش از اين هموطن اگر اين تصاوير را ملاحظه نمودند خواهشمندم لينك خود را ذكر بفرمايند

|
0

جنايت ضد بشري توسط عمال اماراتي

Posted by زولانه on ۲۳:۳۷ in
چينل abc آمريكا روز جهارشنبه 22 آوريل فيلمي ويدئويي پخش نمود كه از يك بازگان اماراتي بدستش رسيده بود.
در اين فيلم شيخ عيسي بن زايد آل نهيان برادر وليعهد امارات فردي را مورد شكنجه قرار ميدهد.
او ابتدا دست و پاي فرد را بسته و سپس ماسه هاي بياباني را در حلق قرباني فرو ميكند و آنگاه او را با تخته چوبي ميزند بيضه هاي اين شخص سپس با باتوم الكتريكي مورد حمله قرار ميگيرد و آنگاه با ريختن مواد قابل اشتعال بر روي باسن ، مقعد و آلت تناسلي بيچاره آن را به آتش ميكشد و سر آخر با موتر خود از روي پاهاي بيچاره گذر ميكند.




سالهاست اين كشور به ظاهر در حال توسعه معدن انواع و اقسام توهين و بي حرمتي به اقوام و مليتهاي گوناگون گشته است.
همين چندي قبل كابل بانك به دليل سرمايه گذاري پس اندازهاي مردم افغانستان در بخش مسكن امارات و خصوصا دبي دچار زيان بسيار گشت.
اما اين فيلم براي اولين بار چهره زشت سردمداران اين رژيم را به جهانيان افشا نمود.
اما آيا جامعه جهاني واكنشي در خور در قبال اين واقعه از خود به نمايش خواد گذاشت؟

احتمالش كم است؟

"روزنامه اعتماد اين واقعه را اين گونه شرح داده است"

شايد مهم ترين نکته يي که در ابتداي اين گزارش لازم باشد به آن اشاره شود اين است که خواندن اين نوشته براي کساني که دچار ضعف اعصاب هستند چندان مفيد نيست. موضوع مربوط به يک نوار ويدئويي از شکنجه يک تاجر افغاني است که شش سال پيش فيلمبرداري شده و طي آن شيخ عيسي بن زايد آل نهيان برادر رئيس جمهور امارات و نيز برادر حاکم ابوظبي شيخ خليفه بن زايد آل نهيان به نحو وحشيانه و ديوانه واري اسير خود را شکنجه مي دهد و ضجه هاي مرد افغان فقط اشتياق هيستريک شيخ عيسي را براي بيشتر شکنجه دادن تحريک مي کند. اين نوار 45 دقيقه يي که خلاصه شده از يک نوار دوساعته است هفته گذشته از سوي شبکه تلويزيوني ABC در پربيننده ترين ساعت خبري پخش شد. پخش نوار بي درنگ جنجالي گسترده را براي وزارت خارجه و سناي امريکا پديد آورد که به زودي قصد داشتند يک قرارداد استراتژيک اتمي با اميرنشين امارات به امضا برسانند. هيلاري کلينتون اندکي پيش اسناد اوليه اين قرارداد را که دولت بوش در آخرين روزهاي کاري اش به امضا رسانده بود، تاييد کرد و به سنا فرستاد. سناي امريکا موضوع تصويب قرارداد را متوقف کرد و خواستار تشکيل کميته يي براي استماع گزارش هاي کارشناسي پيرامون نوار انجام شکنجه از سوي شيخ عيسي شد. در صورتي که باراک اوباما و هيلاري کلينتون اعتراض سازمان هاي حقوق بشر و نمايندگان جمهوريخواه مخالف دولت در سنا را ناديده بگيرند و فضاحت اين سند مکتوب را در تدوين سياست خارجي خود در ارتباط با امارات متحده عربي نديد بگيرند دچار بحراني اخلاقي شده اند که هزينه هاي گرانباري را بر کاخ سفيد تحميل خواهد کرد. اوباما در تدوين و تبيين سياست خارجي خود همواره بر انساني بودن، عادلانه بودن و شفاف بودن روابط ايالات متحده امريکا با کشورهاي طرف قرارداد با امريکا تاکيد کرده بود. حال پرونده شيخ عيسي و نقض صريح، آشکار و مستند حقوق بشر در اميرنشين امارات متحده عربي تبديل به معياري شده است که راستي آزمايي سياست خارجي امريکا را به لحاظ انساني بودن و شفاف بودن مورد بازبيني قرار مي دهد.در سال 2005 يک تاجر لبناني تبار مقيم امريکا به نام بسام نابلسي پرونده شکايتي را عليه شيخ عيسي برادر امير امارات و شريک تجاري سابق خود در هوستون تگزاس گشوده و با استخدام يک وکيل مجرب خواستار پيگيري طلب 80 ميليون دلاري اش از برادر امير امارات شده بود. او براي اثبات ادعاهاي خود يک نوار ويدئويي را به دادگاه و به شبکه هاي خبري ارائه داده و خواستار پيگرد قانوني شيخ عيسي شده است. بسام نابلسي در گفت وگويي با رسانه ها گفته است در سال 1994 با شيخ عيسي بن زايد آل نهيان آشنا شده که براي امور درماني به تگزاس سفر کرده بود. آنها براي فعاليت هاي تجاري به توافق مي رسند و روابط گرمي بين شان آغاز مي شود تا آنجا که شيخ عيسي حتي طي اقامت در تگزاس از ليموزين نابلسي استفاده مي کرده است. پس از اندکي بسام نابلسي با خانواده خود راهي امارات شده و کار با شيخ عيسي را آغاز کرد اما اندکي بعد متوجه رفتارهاي هيستريک او مي شود. نابلسي مي گويد پس از مرگ شيخ زايد بن سلطان آل نهيان پدر شيخ عيسي که به شدت اعمال پسرش را تحت کنترل داشت، رفتار او بسيار خشن و غيرقابل پيش بيني شده بود و همين عامل روابط تجاري آنها را نيز تحت تاثير قرار مي داد. روابط آنها با اين حال در حدي بود که شيخ عيسي در جريان شکنجه يکي از بدهکارانش از کشور افغانستان به نام محمد شاهپور يک هندي کم را به دست افراوي برادر نابلسي مي دهد و از او مي خواهد با دقت از جريان شکنجه فيلمبرداري کند. مرد افغاني در محکمه خصوصي شيخ عيسي متهم بوده حداقل 5 هزار دلار در معامله غلات سر شيخ کلاه گذاشته است و محموله يي را که به اصطبل سلطنتي فروخته بود ديرتر تحويل داده است.

نوار شکنجه اين تاجر افغان براي حدود سه ماه در اختيار بسام نابلسي بوده است. ظاهراً شيخ عيسي عادت داشته کساني را که با او اختلاف داشتند شکنجه بدهد و همواره به دستور او از جزييات شکنجه فيلمبرداري مي شده تا وي سر فرصت و با فراغ بال صحنه هاي شکنجه را ببيند. چند سال پس از اينکه روابط تجاري دو طرف به هم خورد، نوار ويدئويي از طريق همان فيلمبردار يا برادر تاجر لبناني به امريکا فرستاده مي شود تا براي روز مبادا از آن بهره ببرند. در حال حاضر دادگاه ايالتي هوستون تگزاس اموال شيخ عيسي را در اين ايالت توقيف کرده و وکيل نابلسي در تلاش است با نقد کردن اموال شيخ طلب هاي خود را زنده کند.

شکنجه هاي ساديستي

ابتداي اين نوار ويدئويي مردي را نشان مي دهد که چند گلوله به دور و بر او شليک مي شود و به شدت از سوي دو نفر که يکي از آنها پليس است کتک زده مي شود. مرد روي شن خوابانده شده و به نحو وحشيانه يي شن و ماسه را به درون حلق و چشمانش فرو مي کنند. ظاهراً قصد دارند مرد را به اعتراف وادارند و به اين باور برسانند که مي خواهيم تو را بکشيم. وقتي مرد افغان ضجه مي کشد شيخ عيسي از فيلمبردار مي خواهد برو نزديک تر، برو نزديک تر. بعد از مدتي شيخ عيسي با يک باتوم الکتريکي وارد مي شود و چندين ضربه به بيضه مرد افغان وارد مي کند و در حالي که مرد بيچاره از درد به خود مي پيچد. شيخ عيسي با چوبي که در سر آن يک سيخ U شکل نصب شده بدن مرد را مضروب مي کند. اندکي بعد شلوار مرد را درمي آورد و سيخ را در ران و کپل او فرو مي کند. سپس او مايعي را لاي پاي مرد مي ريزد و با فندک خود قسمت مياني بدن مرد را شعله ور مي کند. در حالي که مرد افغان از درد به خود مي پيچد و التماس مي کند شيخ عيسي فرياد مي زند هرگز هرگز. ناگهان شيخ عيسي به دو مردي که شکنجه را هدايت مي کنند مي گويد نمک کجاست، نمک کجاست. آنها نمک مي آورند و شيخ عيسي از نزديک نمک را روي بدن خونين و نيم سوخته مرد بيچاره مي پاشد. در حالي که ضجه هاي مرد افغان هر لحظه بيشتر مي شود در پايان فيلم او را روي شن ها مي خوابانند و شيخ عيسي با اتومبيل بنز SUV خود از روي ران او رد مي شود. شنيع ترين بخش نوار شکنجه آنجاست که صداي شکستن استخوان هاي ران آن مرد به وضوح شنيده مي شود ولي کسي به او رحم نمي کند. بر اساس اطلاعات به دست آمده اين مرد پس از چند ماه درمان در بيمارستان زنده ماند و در نهايت در ازاي پرداخت 5 هزار دلار به شيخ عيسي طرفين اختلاف خود را فيصله مي دهند و تعهد مي کنند از هم شکايت نکنند.

ماجراي نوار قبل از لو رفتن در شبکه ABC

وقتي روابط تجاري نابلسي با شيخ عيسي بن زايد آل نهيان برادر وليعهد امير امارات به هم خورد پليس امارات به اتهام قاچاق مواد مخدر بسام نابلسي را که تبعه امريکاست دستگير کرد و براي چند ماه در زندان نگه داشت. وي در گفت وگو با شبکه ABC مي گويد؛ بارها تهديد به تجاوز شدم. هر روز از زواياي لخت بدن من عکس مي گرفتند و تهديد مي شدم به زودي همسر و فرزندانت در امارات کشته مي شوند. وقتي او حاضر نشد جاي نوار شکنجه را افشا کند شب ها بيدار نگه داشته مي شد و روزها کتک مي خورد. نابلسي مي گويد تنها عاملي که سبب شد از مرگ نجات يابد اين بود که تبعه امريکا بوده و کارمندان سفارت امريکا با اعمال نفوذ به ديدار او مي رفتند. سرانجام با پيگيري سفارت امريکا، محاکمه يي صوري تشکيل و نابلسي به داشتن داروهاي غيرمجاز بدون نسخه محکوم شد. پاسپورت نابلسي توقيف و او از امارات اخراج شد. روي پاسپورت او مهري زدند که رويش نوشته شده بود «ديگر حق بازگشت به امارات عربي متحده را ندارد». بسام نابلسي چند هفته قبل از دستگير شدن از سوي پليس امارات نزد سفير امريکا در امارات رفت و پيرامون وجود اين نوار شکنجه با سفير صحبت کرد. نابلسي به مقام هاي سفارت اجازه داد نوار را ببينند و آنها پس از ديدن آن بدون انجام هيچ اقدامي فقط به او توصيه کردند؛ «اگر جان خود را دوست داري دست زن و بچه ات را بگير و هر چه سريع تر از اينجا فرار کن.» در حال حاضر مقام هاي قبلي سفارت امريکا و امارات در معرض اتهام مماشات و ناديده گرفتن اين سند هولناک از نقض حقوق بشر در امارات هستند. از نابلسي پرسيده شده چرا موضوع شکنجه خود و وجود نوار را به مقام هاي اماراتي اطلاع ندادي. نابلسي مي گويد همه دولت در امارات با هم برادر هستند، رئيس جمهور آل نهيان است، وليعهد آل نهيان است، وزير خارجه آل نهيان است و حتي وزير کشور هم آل نهيان است.


توضيحات و فيلم در سايت Abc


اين هم سايتي در همين زمينه

http://www.uaetorture.com

اين هم لينك فيلم در يو تيوب

http://www.youtube.com/watch?v=z2W5rbF8hLU


و اگر لازم دانستيد اين هم اين فيلم با پسوند 3gp و حجم 6.12 در سرور خودم
http://kajaki.parsaspace.com/weblog/Sheik-Issa-torture.3gp


|
0

تصاويري از زلزله اخير ننگرهار

Posted by زولانه on ۲۳:۳۵ in




















|
0

قاهره: ایران از حزب الله لبنان برای نفوذ در مصر استفاده می کند

Posted by زولانه on ۲۳:۳۱ in
وزير امور خارجه مصر با متهم كردن ايران به دخالت در امور داخلى اين كشور گفت: ايران از گروه حزب الله لبنان براى ايجاد جاى پا در مصر استفاده مى كند.
احمد ابوالغيط در مصاحبه با روزنامه عرب زبان الشرق الاوسط اظهار داشت: ايران و هواداران اين كشور مى خواهند كه از موقعیت مصر برای قدرتمند شدن خود در منطقه استفاده کنند.
تهران از سه دهه گذشته و به دنبال امضاى قرارداد كمپ ديويد توسط انور سادات، رييس جمهور مصر، روابط خود را با قاهره قطع كرد و از آن زمان تنش بر روابط دو كشور قدرتمند خاورميانه حاكم بوده است.
هفته گذشته و با متهم شدن گروه حزب الله لبنان به تشكيل سلول هاى توطئه در مصر بار ديگر پاى ايران به عنوان حامى حزب الله به ميان كشيده شد.

«ايران و هواداران اين كشور مى خواهند كه از موقعیت مصر برای قدرتمند شدن خود در منطقه استفاده کنند.»
وزیر امور خارجه مصر
مقام هاى امنيتى مصر اعلام كرده اند كه ۲۵ عضو هسته هاى حزب الله را در صحراى سينا دستگير كرده اند و در جستجوى ۲۴ نفر ديگر همدست آنها هستند.
انتشار اين خبر باعث شد كه ارتش اسرائيل به سرعت نيروهاى خود را در مرز با مصر در صحراى سينا به حالت آماده باش در آورد و از گردشگران خود بخواهد که این منطقه را ترک کنند.
وزير امور خارجه مصر با اشاره به ايران گفت: «من آرزو داشتم مى توانستم در چشم ها و صورت آنها نگاه كنم چون ... دادستان كل اين موضوع را در گزارش خود خواهد آورد.»
آقاى ابوالغيط افزود: «(ايران) از (حزب الله) استفاده مى كند تا در مصر حضور يابد و بعد به مصرى ها بگويد: ما اينجا هستيم.»
شيخ حسن نصرالله، رهبر گروه حزب الله لبنان، روز جمعه گفت: يكى از افراد دستگير شده به نام سامى شهاب، عضو حزب الله بوده است كه وظيفه داشت تا سلاح و مهمات براى گروه حماس در نوار غزه ارسال كند.
اما وى هر گونه تشكيل هسته هاى توطئه براى انجام حملات در خاك مصر را رد كرد و گفت كه بيش از ده نفر در اين اقدام حضور نداشته اند.
مطبوعات مصر در روزهاى اخير حملات گسترده اى عليه گروه حزب الله صورت داده اند و آنچه را كه اعترافات سامى شهاب عنوان شده است به چاپ رسانده اند.
بر اساس اين اعترافات، سامى شهاب گفته است قرار بود كه سه حمله همزمان به گردشگران اسرائيلى در صحراى سينا انجام شود.
روزنامه دولتى الاهرام، چاپ قاهره، در اين زمينه نوشت كه سامى شهاب گفته است: حزب الله دستور داده بود كه در واكنش به قتل عماد مغنيه، عضو ارشد اين گروه، در فوريه سال ۲۰۰۸ در سوريه عمليات بمبگذارى انجام دهد.
اما يكى از وكلاى افراد متهم شده مى گويد: شهاب تنها اعتراف كرده است كه پس از قتل عماد مغنيه دستور گرفته بود تا دسته هاى گردشگران اسرائيلى را تحت نظارت داشته باشد و در كانال سوئز تردد داشته باشد.
اين وكيل كه نخواست نامش فاش شود به خبرگزارى فرانسه گفته است: «سپس به وى (سامى شهاب) دستور داده شد كه رديابى گردشگران و كانال را متوقف كند.»
گروه حزب الله بارها اعلام كرده است كه انتقام خون عماد مغنيه را از اسرائيل خواهد گرفت.
اين گروه كه مورد حمايت ايران و سوريه است در زمان جنگ ۲۲ روزه اسرائيل به نوار غزه، مصر را به باد انتقاد گرفت كه چرا مرز خود را با اين بخش مسدود كرده است و اجازه ارسال تداركات به گروه حماس را نمى دهد.

منبع : http://www.radiofarda.com/content/f4_Egypt_accuse_Iran_plot/1608550.html



جايزه 1 ميليون دلاري سپاه ايران براي ترور مبارك
روزنامه "یدیعوت آحارنوت" چاپ اسرائيل در شماره صبح ديروز خود نوشت: یک منبع آگاه مصری، سپاه پاسداران جمهوري اسلامي ایران را متهم کرد که جایزه‌ای نقدی به قیمت یک میلیون دلار برای ترور "حسنی مبارک" رئيس جمهور مصر تعیین کرده است.
"يديعوت آحارنوت" در ادامه نوشت: این امر توسط مصر کشف شده و قاهره به تهران هشدار داده است.
گفتني است اين خبر در حالي توسط اين روزنامه اسرائيلي منتشر شد كه روز گذشته يك منبع آگاه مصري فاش كرد پس از سخنراني اخير سيد "حسن نصرالله" دبير كل حزب الله لبنان و ترس مقامات مصري از بازتاب‌هاي اين سخنراني در ميان افکار عمومي اين کشور که گرايش شديدي به اين حزب پیدا کرده است، سرویس‌های امنیتی و اطلاعاتی مصر، عربستان و رژيم صهيونيستي در طرحی مشترک تصمیم به ترور دبیرکل حزب الله گرفته‌اند. از همين رو يك گروه 3 نفري از نيروهاي ارشد امنيتي مصر به طور محرمانه به سرزمين هاي اشغالي سفر كرده و با مقامات ارشد سازمان اطلاعات و امنيت صهيونيستي (موساد) ديدار و گفتگو كردند. در اين ديدار طرفين بر مقدمات اوليه طرح مشترك ترور "سيد حسن نصرالله" به توافق رسيدند. در اين طرح مشترک قرار است شاهزاده بندر بن سلطان که روابط بسیار نزدیکی با دولتمردان آمریکایی و صهیونیستی دارد، نقش رابط بین مقامات عربستانی و رژیم صهیونیستی را ایفا کند.

منبع : http://www.shia-online.ir/article.asp?id=5092&cat=1

|
0

اجلاس ژنو و احمدي نژاد

Posted by زولانه on ۲۳:۳۱ in
حضور احمدي نژاد در اجلاس ضد نژاد پرستي در ژنو و حاشيه هاي آن امروز در صدر اخبار جهان قرار داشت.




در حالی که خبرگزاری فارس از شکست «طرح اغتشاش در سخنرانی احمدی نژاد در ژنو» خبر می دهد می نویسد: «حاضرین اجلاس دوربان با تشويق مكرر و بعضا طولانی سخنان ضد صهيونيستی احمدی نژاد پروژه انزوای رئيس جمهوری اسلامی ایران را ناكام گذاشتند» ، آنچه صدا و سیمای دولتی ایران به نمایش گذاشت حکایت دیگری بود. در ابتدای سخنرانی احمدی نژاد دو نفر که کلاه‌ گیس‌های رنگی -نشانه صلح- بر سر داشتند تلاش نمودند خود را به تریبون سخنران برسانند. یکی از این دو نفر، در حالی که فریاد می‌زد «نژادپرست! نژاد پرست» شی قرمز رنگی به طرف احمدی‌نژاد پرتاب کرد که به سکویی که او ایستاده بود برخورد کرد. نیروهای امنیتی این دو نفر را از سالن خارج کردند.


احمدی نژاد در حالی که بنظر میرسید تمرکز خود را از دست داده از حضار خواست این افراد را بخاطر بی اطلاعی ببخشند. در همین حال هیات همراه ایران که در میان آنها منوچهر متکی و اسفندیار رحیم مشایی مشاهده می شدند به شکل غیر متعارف و عجیبی اقدام به تشویق و کف زدن برای احمدی نژاد نمودند. صحنه ای که بارها و بارها در طول سخنرانی رئیس دولت نهم تکرار شد. در ادامه هنگامی که احمدی‌نژاد به پیدایش اسرائیل اعتراض نمود نمایندگان اروپایی به شکل دسته جمعی محل سخنرانی را ترک کردند. اقدامی که در ادامه سخنرانی احمدی نژاد وقفه ایجاد نمود و به وضوح چهره وی را دچار تغییر کرد. همچنین در طول سخنرانی احمدی نژاد نیز، برخی از حضار از بالکون سالن کنفرانس علیه احمدی‌نژاد شعار می دادند. مجموع این اتفاقات به واقع بیشتر از انچه که دو سال پیش در دانشگاه بریتیش کلمبیا اتفاق افتاد ، چهره ی نا مطلوبی را از احمدی نژاد به نمایش گذاشت. در همین حال پخش این تصاویر از صدا و سیمای دولتی نیز جالب توجه بود.
منبع : jomhour.info
فيلم سخنراني احمدي نژاد در ژنو حجم 3 مگا بايت فرمت 3gp

اين هم قسمتي از اخبار 20:30 شبكه 2 ايران (دست زدنهاي شديد مشايي و متكي ديدنيست)

|
0

حد اسلامي به شيوه سواتي

Posted by زولانه on ۲۳:۳۰ in
سوات كه منطقه اي در شمال غرب پاكستان است از دو سال قبل كه مولانا فضل الله موجوديت طالبان را در اين منطقه اعلام نمود شاهد خشونهاي بسياري بود كه از جمله بستن مدارس دخترانه و...
در تازه ترين اخبار اين منطقه كه جهان را با شوك مواجه ساخت شلاق زدن دختري نوجوان اهل سوات در ملا عام بود . اين دختر نوجوان پس از آن توسط 3 طالب شلاق خورد كه او را با مردي غريبه ديده بودند. در اين فيلم 2 طالب در حالي كه دختر نوجوان را به روي شكم خوابانيده بودند دست و پاي وي را محكم گرفته بودند و طالب ديگر او را حد اسلامي طالباني ميزد. اين فيلم توسط شبكه هاي پاكستاني به نشر رسيد و پوليس از دختر هم بازجويي نمود تا حقيقت امر روشن شود منتها دختر شلاق خوردن خود را بكل رد نمود.
اين هم نمونه كوچكي از اسلام طالباني كه بار ديگر از اين گروه متحجر به معرض ديد جهانيان قرار گرفت.


|
0

حقيقتي كه از نگاه ايران دور ماند

Posted by زولانه on ۲۳:۲۹ in
دولت ايران پس از انقلاب سال 57 و با طرح حمايت از جنبشهاي رهايي بخش و مشخصا پس از اتمام جنگ با عراق و همزمان با رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني رويكرد جديدي در سياست خارجي خود اختيار نمود.
اين سياست شامل حمايت مالي و تسليحاتي از گروهكهاي بين المللي و نيز دولتهاي ضعيف ميگشت مشروط بر آن كه همگام با سياست ضد اسرائيلي و ضد آمريكايي ايران باشند و يا به هر طريقي بتوانند در اين سياست جايي داشته باشند. ايران كه ضربات بسياري از ناحيه اعراب منطقه در جنگ با عراق ديده بود با آغاز تهاجم عراق به كويت سريعا تمام آن خصومتها را به فراموشي سپرد و با اعراب وارد مذاكره گرديد البته وجه مشترك اسرائيل و صدام بهانه خوبي براي اين عمل در اختيار ايران قرار داد. ايران تا آنجا در اين عمل پيش رفت كه هتاكي ها و كشتار زائران ايراني توسط دولت سعودي در سال 66 را ناديده انگاشت و با عربستان هم رسما روابط برقرار نمود. اين سياست پاي ايران را تا آفريقا و آمريكاي جنوبي هم كشاند. موضوعي كه از ديد ايران كمكهاي انسان دوستانه و توسعه روابط بيان ميگشت از ديد ديگران دخالت تعريف ميگشت.
اين كه ايران چه سياستي را در پيش گرفت و به كجا رسيد مقوله بحث بنده نيست اما چيزي كه مرا وادار به نگاشتن مقاله حاضر نمود اين است كه ايران يك نكته اساسي را فراموش نمود و آن خصومت ديرينه اعراب با فارسهاست (نگفتم ايران چرا كه اين خصومت با فارسهاي ديگر كشورها همچون افغانستان هم هست اما اوج آن با ايران است)
ايران در تمام اين سالها تمام مشكلات خارجي خود را به آمريكا و اسرائيل نسبت داد و مشكلات داخلي خود را هم به گردن مهاجران افغاني انداخت اشتباهي كه حس تنفر و بدبيني عميقي را بين ملت افغانستان و ايران باعث گشت دو ملتي كه با هم از يك ريشه و تبار و تاريخ و فرهنگ و زبان بودند هم اينك چنان از يكديگر تنفر دارند كه به خون هم تشنه هستند تنفري كه با دخالتهاي ايران در امور داخلي افغانستان هم رو به فزوني نهاد. دولت ايران به يكباره فراموش نمود كه ملت افغانستان و خصوصا شيعيان آن با آن كه خود در جنگ بسر ميبردند بنا به حكم مرجع ديني خود (خميني) به ميدان جنگ ايران و عراق رفته و كشته هاي بسياري نيز داده اند
اما از ديگر سو روابط با اعراب در سرحد امكان جريان دارد و ايران هم گمان مينمايد به واسطه تطميع مالي و باج دهي ميتواند اعراب را با خود در زمينه هاي گوناگون همسو سازد.
اما حس ناسيوناليستي به حدي در اعراب قوت دارد كه هيچ كشور عربي هيچگاه ايران را بر ساير اعراب ترجيح نميدهد و هر گاه كه توانسته اند ايران و حتي رئيس جمهور آن را تحقير نموده و بيش از پيش هم كرنش ايران را شاهد بوده اند.
براي نمونه ادعاي امارات بر 3 جزيره ايران از جمله ابو موسي كه مهمترين جزيره است كه در قلب تنگه هرمز قرار دارد تنگه اي كه تمام داد و ستد كشورهاي عربي حاشيه خليج از آنجا با جهان برقرار است ،حمايت تمام كشورها ي عربي در تمام بيانيه هاي مشتركشان را در پي دارد. تا جايي كه بشار اسد رئيس‌جمهور سوريه كه متحد استراتژيك ايران بوده و پيمانهاي نظامي هم با هم بسته اند هم اين ماه در گفتگو با روزنامه اماراتي الخليج اعلام كرد، سوريه در اختلاف امارات و ايران بر سر جزاير همراه امارات است.
از ديگر سو سخنان علي اكبر ناطق نوري كه بحرين را از نظر تاريخي يكي از استانهاي ايران خوانده بود موج عظيمي از اين شكاف و كينه را نمايان ساخت تا جايي كه دولت مراكش رسما روابط ديپلماتيك خود با ايران را قطع كرد و ايران مجبور شد تلويحا عذر خواهي نمايد و منوچهر متكي وزير امور خارجه خود را به چند كشور عربي منجمله بحرين بفرستد
و نيز تحريف نام خليج فارس به خليج العربي عملي بود كه با حمايت تمام كشورهاي عرب خليج فارس پي ريزي گشته بود.
و همين طور در آخرين اجلاس كشورهاي عرب حوزه خليج فارس از احمدي نژاد دعوت نمودند تا منحيث مهمان ويژه در آن شركت نمايد اما او را در مكاني جاي دادند كه دقيقا در بالاي سر او نقشه كلاني نصب نمودند كه خليج فارس را آشكارا خليج العربي درج نموده بودند اين اقدام اعتراضات گسترده اي را در بين طيف مخالفان احمدي نژاد در پي داشت. همينطور قطر كه پيشتر اعلام نموده بود در دور جديد اجلاس سران عرب از ايران هم دعوت ميكند با توجه به اختلافات از اين عمل سر باز زد.
البته ايران هم سياست خاص خود را دنبال ميكند و آن حمايت از اقليت شيعيه ساكن اين كشورهاست و در تازه ترين تحولات محمد العوفي سركرده القاعده در عربستان كه در يمن بود پس از دستگيري در اعترافاتي كه از شبكه العربيه پخش شد بر ارتباط دستگاه امنيتى و تجسسى ايران (وزارت اطلاعات) و حوثيها (شورشيان يمن) با تشکیلات "القاعده در شبه جزیره عرب" و آمادگى ایران برای حمایت مالی وتسلیحاتی لازم به منظور انجام عمليات تروريستى اعتراف نمود.


تنشهاي شيعيان با اهل تسنن در كشورهاي عربي رو به فزوني نهاده است در عربستان يكي از بدترين موارد تنش در سال‌هاي اخير در فوريه گذشته بين زائران شيعه و پليس محلي در شهر مدينه رخ داد. البته حس اين دولتها هم طبيعي است در تصوير زير عكس خميني را در يكي از روستاهاي شيعه نشين يمن نشان ميدهد حال تصور كنيم كه عكس فهد يا هر رهبر عربي را مردم سني يا اعراب جنوبي ايران بر روي لوحي وسط خيابان نصب نمايند چه پيامدي دارد و دولت ايران چه برخوردي خواهد داشت.


نمونه بارز ديگر از حس ناسيوناليستي اعراب را ميتوان در پي برد تيم ملي فوتبال عربستان برابر ايران مشاهده نمود. تلويزيون ايران پس از زدن گل اول ايران دوربين را بين تماشاگران برد و بر روي پارچه نوشته اي كه عنوان يا علي مدد بر روي آن نگاشته شده بود زوم نمود اما پس از پايان بازي و برد عربستان اين كه تلويزيونهاي كشور عربستان شادي نمايند طبيعي است تا جايي كه آنها هم در اقدامي مشابه اعلام نمودند مدد علي هم به كار ايران نيامد منتها بطور قاطع تمام رسانه هاي عربي منجمله شبکه های الرای، ام بی سی، ای آر تی، ‏ای آر تی العین، العربیه به همراه شبکه الجزیره اسپورت اين برد را برد مذهب و برد اعراب بر عجم تلقي نمودند و نيز خوشحالی تمامی شبکه های عربی از جمله تلویزیون های دولتی ‏سوریه، عمان، قطر، کویت، بحرین و شبکه های خصوصی لبنانی از شکست تیم ملی ‏ایران برابر عربستان بود.‏ این شبکه ها نیز با تحلیل های احساسی و عربی به نوعی خودشان را در این پیروزی سهیم ‏می دانستند.‏
اين حس تا جايي گسترش داشت كه تلویزیون های العراقیه و البغدادیه عراق نيز از برد عربستان ابراز خوشنودي نموده و آن را با لحني كاملا احساسي به عربستان تبريك گفتند.
حال يك سوال از دولتمردان ايران مطرح ميشود آيا ملتي چون افغانستان كه از هر جهت خوشحالي ايرانيان به جهت همان اشتراكات خوشحالشان مينمود و غمشان آنان را غمزده مينمود مستحق يك چنين سياستي بودند؟ آيا وقت بازنگري در سياستهاي منطقويتان فرا نرسيده؟ تمام اين اقدامات هم سبب نگشته ايران دست از سياستهاي خود بكشد و لا اقل راه مهربانتري را با اتباع و دولت افغانستان در پيش بگيرد .
بديهي است دو ملت ايران و افغانستان با كمي توجه بنا به همان اشتراكات به دوستان و متحدان حقيقي يكديگر مبدل خواهند گشت همان گونه كه در خارج از ايران همين گونه است در سفري كه قبل از عيد به يونان داشتم از كمپ مهاجراني بازديد نموديم كه بنا به شورشهاي يونان گرفتار شده بودند و از لحاظ بهداشتي و غذايي در وضعيت وخيمي قرار داشتند در اين كمپ تعداد زيادي اتباع ايران و افغانستان بودند و جالب اين كه ايرانيان و افغانها كاملا به هم ميرسيدند و حتي اندك غذاي خود را به اطفال كساني كه با خانواده بودند ميدادند. اين احساس زيباترين نماد حس دوستي بود كه در آن فضاي مملو از ياس و سرخوردگي با انبوهي از غم و پريشاني به چشم ميخورد .

|
0

لرز خربوزه ناخورده

Posted by زولانه on ۲۳:۲۹ in ,
با كمال تاسف تعدادي از هموطنان ما در حادثه اي دلخراش جان خود را از دست دادند.
به نقل از پوليس پاكستان پوليس اين كشور يك كانتينر را كشف نمود كه با 100 مسافر پاكستاني و غالبا افغانستاني قصد داشت آنان را بطور قاچاق از مرز پاكستان وارد خاك ايران نمايد و اين در حاليست كه تعداد بيش از 40 تن از اينان به دليل تنگي جا و آهني بودن كانتينر و گرماي هوا و كمبود اكسيژن جان خود را از دست داده بودند و ساير پناه جويان نيز در حالتي بسيار وخيم قرار داشتندكه به شفا خانه هاي شهر كويته انتقال داده شدند.
اين مهاجران بيشتر از مناطق ايسپين بولدگ قندهار بودند.

......................
ساليانه تعداد بسيار زيادي از مهاجران در سراسر جهان در مسير مهاجرت قرباني ميگردند. اما موضوعي كه بسيار اهميت دارد اين است كه عده اي با پست ترين روشها جان اين افراد را كه به هزاران اميد و آرزو و جهت بدست آوردن امكانات جهت زندگي بهتر با ترك خانه و كاشانه و خانواده پاي در راه مهاجرت ميگذارند ميگيرند.











|
0

افغانستان سنگ پلخمان تحولات سياسي

Posted by زولانه on ۲۳:۲۸ in ,
با سلام به تمام دوستان و ضمن عرض تبريك به مناسبت آغاز سال نو خورشيدي
راستش اخبار چنان زياد است كه بنده نميتوانم تمام آنها را برايتان منعكس نمايم اما در اين چند روز اتفاقات مهم را برايتان بازگو مينمايم

پيام نوروزي اوباما

باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا در پيام نوروزي خود سنت شكني نموده و در پيامي تلويزيوني عيد را تبريكي داده و دو پيام مهم براي ملت و دولت ايران اعلام نمود ابتدا ملت ايران را مستحق برخورداري از بهترين امكانات معرفي نموده و نيز دولت ايران را براي گفتگو دعوت نمود كه خامنه اي يك روز بعد در سخنان خود آن را رد نموده و آن را تلويحا مشروط بر عدم حمايت آمريكا از اسرائيل نمود كه صد البته اين پيام اين كه رابطه با آمريكا برقرار نخواهد شد.
پر واضح است كه رابطه ايران با آمريكا هم براي دو طرف مفيد بوده و هم براي ثبات و امنيت افغانستان بسيار راهگشا خواد بود اما به نظر بنده با توجه به اين كه قدرت در ايران انحصارا در دست خامنه اي است و او هم خصومت با آمريكا را ضامن موجوديت خود ساخته اين رابطه در آينده نزديك بسرانجام نخواد رسيد.

اعلام شركت ايران در اجلاس لاهه

ايران اعلام نمود در اجلاس لاهه هالند كه جهت گفتگو براي ثبات و امنيت افغانستان برگزار ميگردد شركت مينمايد
اين كه ايران در اين اجلاس شركت نمايد في نفسه خوب است اما هدف ايران غير از مقصودي است كه همگان بر آن تاكيد دارند كه همانا امنيت در افغانستان است هدف ايران هم از شركت در اين اجلاس چيزي جز مطرح ساختن خود بعنوان بازيگر مهم تحولات افغانستان و نيز دور نماندن از متن تحولات سياسي پيرامون افغانستان نمي باشد.
تا زماني كه جنگ سرد ايران با آمريكا در افغانستان خاموش نگردد اميدي به فراهم آوري زمينه هاي ثبات در افغانستان نيست. دولت آمريكا نيك ميداند كه بايد جلو دخالتهاي ايران و پاكستان را بگيرد تا ثبات در افغانستان ايجاد گردد اما چگونه؟
دولت آمريكا رسما اعلام نمود كه دست سازمان اطلاعاتي ارتش پاكستان (ASI) در حمايت و تقويت طالبان اشتراك دارد و جهت جلوگيري از اين عمل قول كمك 1.5 ميلياردي در سال را به دولت پاكستان داده مشروط بر اين كه دولت پاكستان زمينه كنترل و نابودي گروه هاي تندرو خود را فراهم ساخته و بر مرزهاي خود نظارت بيشتري اعمال نمايد تا از ورود اين عناصر به داخل افغانستان جلوگيري شود. اما تحقق اين امر بسيار دور از ذهن است موقعيت دولت زرداري بسيار ضعيف است برگرداندن چودري به وظيفه سابقش و چالشش با نواز شريف و نيز مخالفت ارتش با زرداري تماما دلائلي است كه ما را از موفقيت دولت پاكستان با خواستهاي آمريكا مايوس مينمايد.
دولت ايران هم كه موضعش مشخص است و گماني براي تغيير در موضعش وجود ندارد مگر آن كه معامله اي بر سر عدم دخالت در افغانستان و مساله هسته اي ايران انجام گيرد كه آن هم با وجود لابي قدرتمند يهودي در آمريكا بعيد است انجام گردد.
حال اوضاع افغانستان به چه صورت خواهد شد؟
افغانستان همچنان در انتظار خواهد ماند كه بازيهاي سياسي چه سرنوشتي را برايش رقم خواد زد.
گزينه تفاهم با طالبان به نتيجه نرسيد هر چند تفاهم با طالبان بر وخامت اوضاع خواهد افزود و شايد در كوتاه مدت موثر باشد اما در طولاني مدت قطعا راه حل موثري جهت ثبات و امنيت در افغانستان نخواهد بود اين گزينه يعني تفاهم بيشتر حربه اي تبليغاتي جهت پيروزي در انتخابات است تا يك راهكار جهت خدمت به ملت افغانستان
دولت افغانستان حال از يك سو اميدوار است دولت زرداري بماند زيرا بهترين گزينه در جهت منافع افغانستان در پاكستان است و از ديگر سو اميدوار است آمريكا با تشويق و همكاري با دولت پاكستان زمينه كنترل طالبان را در پاكستان فراهم آورد.
و از سويي چشم به تحولات آمريكا و ايران دوخته است تا بلكه مصالحه اي صورت بگيرد و ايران هم از دخالتهاي خود دست بكشد.
زمان همه چيز را آشكار خواهد كرد اما ما اميدواريم اين زمان كوتاه باشد تا افغانستان بيشتر از اين سنگ پلخمان تحولات سياسي منطقوي و جهاني نماند.

|
0

كارت كارگري و سود سرشار

Posted by زولانه on ۲۳:۲۶ in
پوزش بابت تاخير اين چند وقت بنده را پذيرا باشيد. بر حسب كارم ماموريتي بود كه به دو كشور يونان و قبرس انجام شد و به همين جهت نتوانستم به وبلاگ سر بزنم كه همراهي دوستان ايراني هم در اين سفر مانع از سركشي به وبلاگ گرديد چه اين كه مايل نيستم اين دوستان از وجود اين وبلاگ اطلاع داشته باشند.
در هر صورت قصد داشتم در مورد 8 مارچ و كانديداتوري بعضي افراد معلوم الحال در انتخابات رياست جمهوري و بحث مذاكره با طالبان كه اخيرا اوباما هم بر آن اشاره نمود مطلب بمانم كه نشد منتها براي اين پست موضوع كارتهاي كارگري در ايران را انتخاب نمودم .

بحث كارتهاي كارگري با آن كه دير زماني از عمرش نميگذرد اما حوادث بيشماري را در پي داشته اگر كمكي حوصله كنيد با هم اين تحولات را مرور نمائييم
سالهاست كه دولت ايران مشكلات بين المللي خود را به گردن دشمنان خارجي و مشكلات داخلي خود را به گردن مهاجران افغاني مياندازد و چنان داد سخن سر ميدهند كه گويا تمام مشكلات كشور ايران با رفتن مهاجران افغاني حل خواهد شد در هر زمينه كه نگاه كني با ارائه آمار و ارقام گوناگون اين گونه القا ميگردد كه تنها مشكل ايران مهاجران هستند و بس!!!
اين كه مهاجران طبق معاهدات بين المللي در تمام دنيا حق و حقوقي و از جمله حق تابعيت دارند يكبار هم از دهان اين عزيزان خارج نگرديده و كلا فراموش نموده اند كه بحث مهاجرت جهان شمول است و خود ايران جزو 10 كشور برتر دنياست كه اتباعشان از كشور خود مهاجرت نموده اند و در ساير كشورها اقامت و تابعيت دارند بطوري كه كشور آمريكا ، انگلستان و آلمان با بيش از 2 ميليون ايراني مهمترين كشورهاي پناهنده پذير ايران هستند. ايرانيان در اين كشورها تابعيت گرفته و همانند يك شهروند همان كشور از تمام حق و حقوق شهروندي برخوردار مي باشند .
اما در ايران مهاجراني كه 30 سال در ايران اقامت دارند و تا 2 نسلشان در اين كشور زاده شده اند هنوز حتي از كمترين حق و حقوقي برخوردار نيستند.
سال گذشته (1386) طي طرح آمايش 3 با هماهنگي وزارت كار ايران قرار شد جهت صدور مجوز كار از تمام افراد ذكور بالاي 18 سال نفري 70 هزار تومان دريافت نمايند تا مجوز صادر شود.
تمام اين اقدامات از جمله طرح آمايش 3 و ارائه كارت كارگري بر عهده يك شركت خصوصي بنام پژواك قرار داده شد
اما تغيير و تحولات
در ابتدا تنها چند شغل شاقه جهت اتباع افغانستان قرار داده شده بود و پس از اعتراضات فراوان مشاغل ديگر هم اضافه گشت
مبلغ هفتاد هزار تومان به حساب خزانه داري كل واريز گرديد (اگر يك ميليون نفر تعداد مهاجران متقاضي دريافت كارت كار باشد ميشود 10000000000 تومان و اگر هر دالر را 900 تومان محاسبه نمائيم ميشود تقريبا 78 ميليون دالر)
مهلت ثبت نام به اتمام رسيد و مهاجران به انتظار كارتهاي كار ماندند تا از برج 7 سال روان اين پروسه آغاز گرديد
در ابتدا براي دريافت كارت بايد كارفرما در اداره كار حاضر ميگرديد و تعهدنامه اي را امضا ميكرد كه اينچنين بود شما بايد هر ماه اين شخص را به اداره پوليس برده تا نامش ثبت شود ، در صورت تغيير محل كار و سكونت بايد محل كار و سكونت جديد را اطلاع دهيد ، تمام مسئوليت اين شخص را در محل كار و خارج آن بعهده بگيريد خب از حق نگذريد هيچ آدم عاقلي اين گونه تعهد نميدهد و لذا با استقبال بسيار سرد مهاجران براي دريافت كارت مواجه گشت و در بعضي شهرستانها همانند اصفهان ، شيراز و قم نيروي انتظامي از همين حربه بر عليه مهاجران استفاده نمود و آناني كه علاوه بر كارت آمايش 3 مجوز كار نداشتند هم مورد بي حرمتي واقع ميگرديدند.
اين نكته را هم ذكر نمايم كه براي دريافت اين كارتها هم مبلغ 2500 تومان مي بايست به حساب شركت پژواك واريز مينموديد.
بالاخره ماه حوت رسيد و هنوز كارتهايي كه مهلتشان رو به اتمام بود مشترياني نداشتند تا اين كه بحث حضور كارفرما و سپردن تعهد لغو گرديد و كارتها به خود مهاجران تحويل داده ميشد (صرف براي پرداخت 2500 تومان ) اما در محل اداره شاهد بوديم كه مبلغ 500 تومان بايد بابت پوشه اي كه هيچ كاربري نداشت (پوشه ها تعداد محدودي بود كه هر روز به افراد فروخته ميگشت و سر آخر باز مدارك از آن جدا گشته و براي فروش روز بعد كنار گذاشته ميشد و مدارك بدون پوشه بايگاني ميگرديد ) و مبلغ 500 تومان بابت دريافت فرم شماره 4 نقدا پرداخت مينموديد (معلوم نبود اين عمل سر خود بود يا با اطلاع مقامات اما گمان سرخود بودن بيشتر بود چرا كه اگر بنا بود هزينه اي پرداخت شود اولا كه 2500 تومان پرداخت شده بود و ثانيا مبالغ اضافه را هم بايد در بانكها پرداخت ميگرديد و نه نقد)
و بالاخرا آب پاكي كه ريخته شد با بودجه كلان احمدي نژاد جهت سال 88 و كاهش شديد بهاي نفت و احتمال كسري بودجه اين بار باز هم مهاجران بايد به داد اين دولت برسند سال بعد كارت كار در ازاي 500 هزار تومان مصوبه اي بود كه در سوم حوت از تصويب مجلس ايران گذشت يعني پيش بيني حدودا مبلغ 600 ميليون دالر از اين طريق
حال اگر مبلغ دريافتي شركت پژواك را حساب نمائيم با فرض دريافت 3500 تومان بصورت فيش بانك و نقد ميشود 3.5 ميليارد تومان يا بعبارتي 3.8 ميليون دالر و اگر حقوق ماهانه هر كارمند را 300 هزار تومان بگيريم ميشود حقوق يك ماه 11600 كارمند و با توجه به تعداد محدود مراكز توزيع كارت و تقسيمات عجيب و غريب كه هر مهاجر بايد مسير طولاني را جهت رسيدن به مركز طي نمايد و يك روز بي كار ميگرديد حال با حساب اين كه هر مهاجر مبلغ 5000 تومان جهت كرايه و نهار مصرف نمايد ميشود مبلغ 5 ميليارد تومان يا 5.5 ميليون دالر كه توسط اين مهاجران وارد چرخه اقتصاد گرديده است.

تصوير بالا كارتهايي است كه بدون كدام استفاده در زماني بدست مهاجران رسيد كه مهلتش رو به اتمام بود

تصوير بالا يكي از شعبات وزارت كار و امور اجتماعي در تهران است كه جهت توزيع اين كارتها در نظر گرفته شده بود و علارغم رو به اتمام بودن مهلت كارتها تجمع بسياري براي دريافت آن صورت گرفت چرا كه قوانين در ايران يك شبه تصويب ميگردد و شايعه اين كه كساني كه كارت كارگري نداشته باشند كارت اقامتشان باطل ميگردد همه را بدينجا كشانده بود

در اين سالها ثابت گشته كه در تمام تصميمات دولت ايران (چه امور داخلي و چه امور مهاجران ) هدف فقط منافع مالي دولت است و بس!!!
البته گله چنداني از اين دولت نيست چرا كه دولتي اينچنين كه با هزاران تحليل و برسي قصد داشت سوبسيد ها را ملغي كند (كه صد في صد به ضرر ملت و قشر ضعيف و متوسط و به منفعت دولت و قشر مرفه است) چه جاي نقد كه از ما هم نكند.

يك مطلب ديگر اين است كه علارغم تمام هزينه ها از جمله عوارض شهرداري و آموزش و كار كه دريافت مينمايد كمترين و كوچكترين امكاناتي از جمله بيمه درماني و ... هم ارائه نمي نمايد يعني در آمد بدون كدام هزينه

|
0

هريرود ، هيرمند و جواب دوستان

Posted by زولانه on ۲۳:۲۵ in ,
با سلام به تمام دوستان
از اين كه نتوانستم در اين چند روز به پيامهايتان پاسخ بگويم بسيار پوزش ميخواهم كه مصروفيتهاي بيش از حد كاري سبب ساز اين تاخير گشت.
در پست قبل دوستان نظرات بسيار با ارزشي ارائه نمودند و دو تن كه گمانم از ايرانيان عزيز بودند نظراتي عنوان نمودند كه لازم ديدم پاسخي هر چند كوتاه داشته باشم.
سد دوستي در خاك ايران و پائين دست هريرود احداث گشته اما چند مطلب
هيچ معاهده بين المللي كه دال بر وضعيت رودخانه هاي مشترك و نحوه تقسيم آب باشد وجود ندارد در مورد قواعد حقوقي رودخانه هاي بين المللي كنوانسيون بارسلون وجود دارد كه مربوط به سال 1991 است. البته اين كنوانسيون شامل رودهايي كه قابليت كشتيراني دارند، مي شود؛ مثل اروند رود در ايران، اما تكليف رودخانه هايي كه قابليت كشتيراني ندارند، تابع موافقت هاي دوجانبه است البته يك سري قواعد عرفي نيز وجود دارد كه مربوط به مسائل زيست محيطي و يا نحوه برداشت آب است كه به كشورهاي پايين دست لطمه اي وارد نشود و نيز هر گونه بهره برداري از منابع آبي رودخانه هاي مشترك بين كشورها مي بايست با توافق تمام كشورهايي باشد كه از آن آب بهره ميبرند.
اين از مورد اول كه كشورهاي ايران و تركمنستان بدون اطلاع و توافق افغانستان به ايجاد اين سد پرداختند در صورتي كه خود افغانستان به جهت جنگهاي داخلي و عدم امكانات فني هنوز نتوانسته از اين آب آن طور كه شايسته است استفاده نمايد.
در حال حاضر افغانستان به نسبت يك سوم ايران و تركمنستان هم از اين آب استفاده نمينمايد و حال آن كه ايران طرح انتقال اين آب به شهر مشهد را هم اجرا نموده و حال اگر ما در اين برهه اعتراض ننمائيم كه دولتمردان ما نكردند تا چند سال يا حداكثر چند دهه بعد كه بحران آب ايجاد گردد افغانستان هم ناگزير بايد با زدن سد (هم اكنون سد سلما در چشت شريف واقع در هرات وجود دارد كه تكميل نگشته و ايران هم مانع از تكميل آن ميگردد) بهره بيشتري از اين آب ببرد آن وقت است كه ايران با هوچي گري ادعا ميكند كه منافع ما در خطر است (در نظر بگيريم هر چه وابستگي به آب اين رود بيشتر گردد بيشتر ضرر عدم وجود آن را خواهد ديد)
اينجاست كه ميگويم دزدي چرا ؟ چون بر طبق عرف بين الملل هم دو سوم آب هريرود متعلق به ايران نيست كه بخواهد براي مهار و استفاده از آن اين گونه طرحها را اجرا نمايد.
آقا رضا در اين قسمت پيامتان "هر سدی که در هر جا احداث شود که ارتباطی به افغانستان پیدا نمی کند این سد در پایین دست رود احداث شده که از نظر قوانین بین المللی ارتباطی به کشور های بالا دست رود که فقط یکی از سر شاخه های آن در افغانستان است پیدا نمی کند"
حال بفرمائييد
1-بر طبق كدام قوانين بين المللي كشورهاي پائين دست حق تقسيم آب را دارند يك قانون را بفرمائييد
(اگر اين گونه بود زماني كه عراق و سوريه بر نحوه استفاده از حقشان از رود فرات قرار داد امضا نمودند تركيه كه سرچشمه آن است آن گونه مخالفت نميكرد تا منجر به فسخ قرار داد گردد آري برادر كشوري كه سرچشمه آب در آن است بر مبناي عقلي و عرفي حق بيشتري از آن دارد و هيچ گاه طرحهاي كشورهاي پائين دست را كه بعدها منجر به حقي از جانب آنها بر كشور سرمنشا گردد را نميپذيرد)
2- اگر از سرچشمه سد دوستي غير از هريرود منبع ديگري هم سراغ داريد بفرمائييد ما هم بدانيم

اما آقا رضا مباحثي هم در مورد هيرمند فرمودند كه بد نيست اين ها را هم ذكر نمايم
قرار دادي كه شما اشاره مينائييد يعني اين در ايران توسط مجلس تصويب شد اما در افغانستان با كودتاي محمد داوود به تصويب مجلس افغانستان نرسيد و به همين سبب وجهه قانوني ندارد و بر فرض هم كه قانوني باشد اين گونه قرار دادها قابل فسخ از سوي طرفي كه احساس ميكند به ضرر آن است ميباشد
حال ما تصور كنيم اين قرارداد قانوني و ما هم آنرا فسخ نميكنيم حال با تخلفات ايران چه كنيم؟
چرا ايران بر خلاف قرارداد با حفر چندين كانال آب را به سمت سد هاي انحرافي كهك و زهك در زابل (جايي كه طبق قرارداد متعلق به افغانستان مي باشد)به سمت خود انتقال داده است كه هر كدام به ترتيب 23 و 45 متر در ثانيه قدرت ذخيره دارند مگر نه اين كه از آب دزدي اين قسمت بر طبق آخرين آمار خودتان 65 هزار هكتار زمين در زابل زير كشت داريد؟ تا جايي كه اكنون مردم خود افغانستان در نيمروز و مشخصا شهر زرنج در تنگنا قرار گرفته اند .
مطلب بعد خشكسالي موجود در افغانستان است زماني كه حجم آب به نصف زمان قرار داد كاهش يافته دليلي بر تحويل همان مقدار آب به ايران نيست.
خشك شدن هامون نه به دليل كم آبي (البته كم آبي آن را تشديد نمود و لي دليل اصلي نيست) بلكه سياست غلط خود ايران باعث آن گشته كه منازعات فراواني را هم در بين مسئولين در پي داشته است
همان گونه كه ميدانيد هيرمند جرياني آندورئيسم دارد و سيستان هم موقعيت آندروئيك دارد وجود بادهاي 120 روزه سيستان ، گرماي بيش از حد هوا و از بين رفتن نيزارهاي هامون بر اثر وجود ماهي علفخوار آمور باعث اصلي خشك شدن هامون است



|
0

افشار زخمي كه هنوز ميسوزاند روح ما را

Posted by زولانه on ۲۳:۲۵ in
منبع: پروژه عدالت: (جناياتِ جنگي و جنايات ضد بشري: سال هاي 1978-2001)

عملیات افشار در فبروری سال 1993 بزرگترین و کاملترین استفاده قدرت نظامی توسط دولت اسلامی افغانستان تا آن زمان را نشان داده است. دو هدف تاکتیکی در این عملیات بود. اول اینکه مسعود هدف داشت که توسط عملیات قرارگاه های نظامی و سیاسی حزب وحدت را فتح کند ( که در انستیتوت علوم اجتماعی، متصل به افشار، پایین کوه افشار در غرب کابل) و گرفتار کردن عبدالعلی مزاری، رهبر حزب وحدت. و دوم اینکه دولت اسلامی افغانستان مایل بود تا مناطق پایتخت راکه مستقیماً توسط قوای دولت اسلامی کنترل می شد با متصل کردن بخشهای غرب کابل تحت کنترل اتحاد اسلامی و بخشهایی از کابل مرکزی تحت کنترل جمعیت اسلامی، مستحکم و یکپارچه کند. شرح سیاسی و نظامی کابل در آن زمان، این دو هدف ( که در جریان عملیات به آن دست یافتند) یک توضیح قانع کننده از اینکه چرا دولت اسلامی به افشار حمله کرد، ارائه می کند.

مسوولیت تجاوزات مرتکب شده در جریان عملیات

نیروهایی که تعرضات را در غرب کابل در 10-11 فبروری 1993 انجام دادند، همه رسماً متعلق به وزارت دفاع دولت اسلامی افغانستان بودند.

وزیر دفاع وقوماندان اعلی دولت اسلامی در آن زمان در عملیات افشار احمد شاه مسعود بود. وی تمام مسوولیت برنامه ریزی و دستور دهی عملیات های نظامی را داشته است. وی مستقیماً قطعات جمعیت اسلامی و به طور غیر مستقیم قطعه اتحاد اسلامی را کنترل می کرد. مسعود اشتراک قطعات اتحاد اسلامی در طی یک توافقی همراه عبدالرسول سیاف، رهبر حزب به دست آورد. با وجود اینکه قطعات اتحاد رتبه های تشکیلاتی اردوی افغان برایشان داده شده بود، قوماندان ها در ساحه دستوراتشان را از قوماندانهای ارشد اتحاد و شخص سیاف اخذ می کردند. سیاف عملاً به عنوان قوماندان عمومی نیروهای اتحاد در جریان عملیات عمل می کرد و مستقیماً با قوماندانهای ارشد توسط مخابره ارتباط داشتند. در این صورت، سیاف به طور مساویانه همراه رهبری جمعیت اسلامی مسوولیت کنترل و فرماندهی را دارد.
نمونه هایی ازخشونت ها و تنش های نژادی که قبل از عملیات واقع شده بود، قوماندان های عمومی شاید می توانستند پیشبینی کنند تجاوزاتی را در پی خواهد داشت وقتی که به مناطق اکثراً هزاره نشین حمله می کردند. به علاوه، چون جنگ در منطقه دو کیلومتری از پوسته قوماندان عمومی واقع شده و قوماندانهای ساحوی مجهز به ارتباطات مخابروی بودند، قوماندان عمومی باید از تجاوزات واقع شده در افشار بلافاصله بعد از شروع آن اطلاع می داشت. هم مسعود و قوماندان های ارشدش و هم سیاف از اقدامات موثر برای جلوگیری از تجاوزات قبل از آنکه شروع شود ویا برای جلوگیری آنها زمانیکه عملیات در حال انجام بود، ناکام ماندند.
در حالیکه مشخص کردن تک تک قوماندانهای مسوول برای مثالهای مشخص قتل و تجاوز جنسی امکانپذیر نبوده است، پروژه عدالت افغانستان توانسته است یک تعداد از قوماندان هایی که نیروهای مسلح را در عملیات رهبری می کردند، مشخص نماید. شواهد نشان می دهد که لشکریان جمعیت و اتحاد هردو تجاوزات را مرتکب شده اند. گرچه برخی از قوماندان ها فقط در کارهای نظامی قانونی، فتح و به دست آوری هدف تعیین شده شرکت داشتند، قوماندان هایی که عملاً در عملیات شرکت داشتند وضعیتی داشتند تا جواب داده و تعیین کنند که آیا نیروهایشان را از سوءاستفاده و تجاوزات بازدارند یا اینکه خود و افرادشان فعالانه در قتل عام های دسته جمعی، تجاوز جنسی، توقیفهای اختیاری و بقیه تجاوزات که در جریان عملیات واقع شد، شرکت ورزند.

دولت اسلامی از طریق وزیر دفاع احمد شاه مسعود و رهبر متحدین حزبی، عبدالرسول سیاف نیروهای نظامی ذیل را به شرکت در عملیات افشار فرستادند.

قوماندان های جمعیت اسلامی و قطعات

محمد قسیم فهیم، رئیس استخبارات، مسوول عملیاتهای نظامی ویژه در حمایت از تعرضها و حملات و شریک در برنامه ریزی عملیات می باشد.

انور دنگر، قوماندان فرقه ای از مجاهدین از شکر دره شمالی که توسط شاهدان متعددی به عنوان رهبر نیروهای نظامی که در دو روز اول عملیات تجاوزات را مرتکب شده اند، نام برده شده است.

ملا عزت، قوماندان فرقه ای از مجاهدین از پغمان که توسط شاهدان عینی متعددی به عنوان رهبر نظامیان که در دو روز اول تجاوزات را مرتکب شده اند،نام برده شده است.

محمد اسحاق پنجشیری، قوماندان لوایی از مجاهدین که طبق شاهدان در حملات شرکت داشت.

حاجی بهلول پنجشیری، قوماندان لوا که مطابق گفته شاهدان در حملات شرکت داشت.

بابه جلندر پنجشیری، قوماندان لوا که در عملیات شرکت داشت.

خانجر آخوند پنجشیری قوماندان کندک (غند) که در حمله شرکت داشت.

مشتاق لالی، قوماندان کندک در حمله شرکت داشت.

باز محمد احمدی بدخشانی، قوماندان فرقه که در حمله شرکت داشته و از قرغه حمله کرد.


قوماندان های اتحاد اسلامی و قطعات شرکت کننده در عملیات
حاجی شیرعلم، قوماندان فرقه وابسته به سیاف از پغمان توسط شاهدان عینی متعددی به عنوان رهبری نظامیان در افشار در طی دو روز اول زمانی که تجاوزات به وقوع پیوسته، نام برده شده است.

زلمی طوفان، قوماندان لوای 597 توسط شاهدان عینی متعدد به عنوان رهبری نظامیان در افشار طی دو روز اول، زمانیکه تجاوزات به وقوع پیوسته، نام برده شده است. ( لوای 597 قبل از سقوط دولت نجیب الله وجود داشت و لوای تانک مرادات نامیده می شد.) این لوا در منطقه کمپنی در غرب کابل موقعیت داشت.

داکتر عبدالله، قوماندان در سطح کندک (غند) لوای 597 توسط چندین تن از شهود به عنوان رهبری نظامیان در افشار در روز اول و دوم که تجاوزات انجام یافته، معرفی شده است.

جکرن نعیم، قوماندان در سطح کندک (غند) لوای 597 نیروهایش را در روز دوم عملیات مستقر کرد.

ملا تاج محمد شریک در پلانگذاری عملیات معرفی شده است.

عبدالله شاه توسط چندین شاهد به عنوان رهبری نظامیان در افشار و مسئول در دستگیریهای خود سرانه ، آدم ربایی و دیگر تجاوزات نام برده شده است.

خنجر که نیروهای نظامی را در روز دوم عملیات در افشار مستقر کرده است.

عبدالمنان دیوانه، قوماندان در سطح کندک (غند) توسط شاهدان به عنوان کسی که نظامیان را در روز دوم عملیات مستقر کرده، نام برده شده است.

امان الله کوچی، قوماندان در سطح کندک (غند) نظامیان را در روز دوم عملیات در افشار مستقر کرده بود.

شیرین، قوماندان در سطح کندک (غند) در روز دوم عملیات، نظامیان را در افشار مستقر کرده بود.

مشتاق لالی، قوماندان در سطح کندک (غند) نظامیان را در روز دوم عملیات در افشار مستقر کرده بود.

ملا کج کول در روز دوم عملیات نظامیان را در افشار مستقر کرده بود.


داستان عملیات



تمامی نیروهایی که نهایتاً در جنگ به تاریخ 10-11 فبروری 1993 شرکت داشتند، قبل ار شروع حمله در داخل و اطراف کابل مستقر شده بودند. تدارکات اصلی توسط دولت اسلامی افغانستان (ISA)، رهبری عملیات های ویژه برای تضعیف دفاع حزب وحدت و استقرار توپ های اضافی برای بمباردمان بود. زیرا که رئیس استخبارات، محمد فهیم تمامی مسوولیت را برای عملیات های ویژه داشت. پرسونل وی با یک تعداد از قوماندان های شیعه اطراف افشار تماس گرفته و تعهد آنها را برای همکاری با حمله دولت اسلامی کسب نمودند.
مهمترین مقر جدید سلاح ثقیله قبل از عملیات، نقطه تپه علی آباد بود. مسعود 23 اسلحه زیو را در آنجا به همراه گروه اعزامی 30 نفره مستقر کرده بود تا مناطق اطراف سیلوی مرکزی، افشار، کارته سه، کارته چهار، و کارته سخی را هدف گیری کنند. اهمیتی که قدرت آتش گروهی و تعداد زیادی از مکانهاییکه از آنجا سلاح های ثقیله استفاده می شد داشت این بود که آنها بزرگی و اهمیت عملیات را نشان دهند. این فقط یک حمله ضربتی و جنگ جزیی نبوده بلکه یک جنگ تمام عیار بوده که دولت اسلامی ذخائر نظامی ترکیبی از دوره ارتش شوروی سابق و مجاهدین را در مقابل اهداف در محدوده پایتخت مستقر کرده بود. تمامی این اهداف در مناطقی قرار داشتند که اول مسکونی بوده و جمعیتی از غیر نظامیان را در برداشته است.
شاهدانی که با نظامیان در زمان عملیات شرکت داشتند، گزارشاتی را در مورد پلان گذاری و هماهنگی نظامی که مسعود قبل از عملیات نظامی انجام داده بود، تهیه نموده اند. گرچه، این نمایی جزیی از برنامه ریزی را ارائه می کند زیرا یک عملیاتی بدین مقیاس می بایست آمادگی های متمرکز را مستلزم داشته است. طبق گفته یکی از شاهدان، قوماندان های ارشد جمعیت به همراه قوماندان های ارشد اتحاد ( شیرعلم و زلمی طوفان ) و مهمترین متحد شیعه بنام سید حسین انوری به علاوه مشاورین نظامی دولت اسلامی افغانستان به ریاست مسعود در قرارگاه-های ارتش در بادام باغ دو روز قبل از عملیات جلسه داشتند. جلسه دیگر در یک خانه مصون استخبارات در کارته پروان، نزدیک هوتل انترکانتیننتال در شب قبل از حمله برگزار شد. مسعود از همین منزل به عنوان اتاق عملیاتی در بیشتر روز استفاده کرد. همچنین یک جلسه ای از قوماندان های اتحاد به ریاست سیاف در پغمان یک روز قبل از عملیات برگزار شد. هدف این جلسه ها آموزش قوماندان های اصلی به نقش آنها در حمله زمینی بود.
قوای دولت اسلامی بمباردمان عمومی را درغرب کابل در شب 10-11 فبروری 1993 به اهداف اطراف انستیتوت علوم اجتماعی و افشار و در بقیه مناطق شیعه نشین شهر شروع کردند. پیشروی نظامیان حدود ساعت 5 صبح 11 فبروری آغاز شد و این زمان به عنوان زمان آغاز همه جانبه جنگ یاد می شود. اولین پیشروی قطعی نظامیان از جانب بادام باغ به بالای تپه رادار، بخشی از پشته افشار بود. نظامیان دولت اسلامی افغانستان بلافاصله نقاط بالای کوه را بدون مقاومت توانستند که تصاحب کنند و پوسته های دفاعی مهم حزب وحدت در آنجا آتش گرفته و تانک های مستقر در آنجا از حرکت بازماندند.
گروه اعزامی بزرگی هم از اتحاد و هم از جمعیت به سمت افشار از سمت غرب پیشروی کردند. نزدیکترین نقطه خط جبهه به هدف اصلی عملیات پلی تکنیک کابل بود. قوای جمعیت در امتداد سرک افشار از کارته پروان و هوتل انتر کانتیننتال به سمت انستیتوت علوم اجتماعی پیشروی کرده و از سمت شرق وارد افشار شدند. قوای دولت اسلامی به امتداد دیگر نقاط خطوط اول جبهه به ویژه قلمرو محصور غرب کابل پیشروی نکردند. گرچه به بمباردمان شدید ادامه داده و قوای فراوانی را برای حفظ تهدید پیشروی مستقر کردند.
به هرحال، ساعت ا بعدازظهر، خطوط دفاعی اصلی حزب وحدت به امتداد ستیغ افشار تحلیل رفته و مواضع آنها در انستیتوت علوم اجتماعی غیر قابل دفاع بود. مزاری و قوماندانهای ارشدش از انستیتوت پیاده فرار کردند. ساعت 2 بعدازظهر قوای دولت اسلامی توانستند که انستیتوت علوم اجتماعی را تصرف کنند و قوایی که از شرق و غرب پیشروی کرده بودند، در افشار یکجا شده و کنترل موثر منطقه را دردست گرفتند. آنها در خوشحال مینه و افشار مستقر شده، ولی پیشروی بیشتری نکردند. نظامیان شروع به امن سازی منطقه کرده، پوسته ها را ایجاد کرده و یک عملیات تلاشی را انجام دادند. این عملیات جستجو یا تلاشی بود که سریعاً یک سری از اعمال جنایت و چور و چپاول را به وجود آورد طوریکه شواهد عینی غیر نظامی ذیل شرح داده اند.
مزاری توانست تا خطوط دفاعی در امتداد کناره خوشحال مینه، پهلوی سیلوی مرکزی و کارته سخی را باز ایجاد کند. بناءً بیشتر غرب کابل را دراختیار داشت. برخی از اهالی افشار، به ویژه آنهایی که بیشترین آسیب را دیده اند، همراه نظامیان وحدت جابجا شده فرار کردند (این عامل به نظر می رساند تا نسبتاً شمار کمتری از جوانان در تلفات در گواهی ها ذکر شده باشد.) گرچه، اکثر جمعیت غیر نظامی افشار در این مکان بودند زمانیکه قوای دولت اسلامی ساحه را تصرف کردند. به خاطر بمباردمان، جنگ شدید و حضور نظامیان وحشی به نظر می رسد که تعداد زیادی از غیر نظامیان قادر به ترک ساحه در روز اول عملیات نبودند. به هرحال، یک هجرت گسترده در شب 11-12 فبروری به وقوع پیوست. زنان و کودکان اکثراً به سمت تایمنی در شمال کابل فرار کردند و در مکاتب و مساجد در چهار راهی اسماعیله پناه گرفتند. برخی از پیرمردان ترجیح دادند تا بمانند و از خانه و دارایی ها محافظت کنند، اما شواهد نشان می دهد که نظامیان اکثراً مردان را هدف توقیف های خود سرانه و قتل عام قرار دادند به عبارت دیگر غیر نظامیان مذکر آزاد نبودند تا منطقه را ترک کنند. اکثر نجات یافتگانی که از افشار فرار کرده اند، از دیدن آوارها و جنازه ها در طول راه شرح داده و بیان داشته اند که آنها بعد از جنگ اصلی گریخته اند. در ختم روز دوم، جمعیت وسیعی از غیر نظامیان افشار را تخلیه کردند و به نظر می رسد که این هجرت رویدادی بود که به طور قاطعانه جنایات علیه غیر نظامیان در منطقه را پایان داد.
در روز دوم عملیات، 12 فبروری مسعود جلسه ای را در هوتل انتر کانتیننتال با تعویق تشکیل داده و در مورد ترتیبات برای امنیت مناطق تصرف شده جدید گفتگو کردند. در این جلسه قوماندان های ارشد دولت اسلامی و اشخاص سیاسی به شمول ربانی، سیاف، آیت الله محسنی، آیت الله فاضل، و جنرال فهیم حضور یافته بودند. دولت اسلامی طلب کرد هیئت وکلای مردم شیعه را و حسین انوری به عنوان قوماندان برجسته دولت اسلامی از جانب غیر نظامیان شیعه تحت فشار بود تا ترتیباتی برای امنیت آنها بگیرد. در این جلسه دستور به توقف کشتار و چور و چپاول داده شد و به روی معاوضه سفرا بین احزاب مختلف برای شناسایی اسیران توافق صورت گرفت. همچنان عقب نشینی نیروهای تعرض کننده ومستقر کردن یک نیروی کوچکتر در مناطق جدید فراخوانده شد. بزرگی و عظمت جنایات واقع شده در دو روز اول عملیات ، قبل از این جلسه، به طور واضح بسیار دیر بود تا از جنایات اصلی جلوگیری شود. همچنین این جلسه به نظر می رسد که در توقف چور و چپاول منطقه بی اثر و بیفایده بود طوریکه ویرانی خانه ها در افشار به طور فزاینده بعد از جلسه رخ داد.


جنایات جنگی: حملات نامشخص، تجاوزات جنسی، آدم ربایی ها و قتل عام ها


گلوله باران و بمباردمان کورکورانه مناطق غیر نظامی
منطقه افشار در روز اول عملیات مورد هدف سلاح های ثقله قرار گرفت. اهداف نظامی عمده، انستیتوت علوم اجتماعی و دیگر قرارگاه های اصلی وحدت بوده است. گرچه، انستیتوت علوم اجتماعی هرگز صدمه ندید. اکثر راکت ها، گلوله های تانک، و آوان ها در مناطق رهایشی غیر نظامی فرود می آمد. چون مراکز فرماندهی نیروهای اتحاد و جمعیت هردو در محدوده افشار بود، آشکار می شود که این حمله هدف داشت تا جمعیت غیر نظامی را از افشار بیرون براند که در انجام آن موفق شد. شمار کشته شدگان در این حمله (به جز آنهایی که قتل عام شدند) نامعلوم است. تقریباً هر شاهدی که پروژه عدالت افغانستان همراهش مصاحبه کرده از دیدن اجساد در منطقه بیان داشته اند. در حقیقت، گلوله باران و فیر آوان بسیار شدید بود که تعداد زیادی از ساکنان در روز اول پنهان شده و سعی به ترک منطقه نکردند. گرچه این امر ممکن تلفات غیر نظامی رااز بمباردمان کاهش داده باشد، اما این غیرنظامیان را در مقابل جنایات بعدی صدمه پذیر نمود.


قتل عام ها و مفقودی ها

طوری که در فوق ذکر شد، احزاب درگیر جنگ طبق ماده عمومی 3 معاهده جنوا که قتل عامها، شکنجه و گروگان گیری را ممنوع کرده بود، محدود شده بود. شهودی که پروژه عدالت افغانستان همراه آنها مصاحبه کرده است، بیان داشته اند که گروهی از عسکران حزب وحدت از قرارگاه های وحدت در انستیتوت علوم اجتماعی توسط قوای اتحاد اسلامی در 11 فبروری اسیر گرفتند. علاوه بر این، تعداد زیادی مردان غیر نظامی و مظنون به ملیشه های وحدت از ساحه افشار دستگیر شدند بعد از اینکه اتحاد آن جا را تصرف کرد. شمار گرفتار شدگان نامعلوم است. یک گروهی از اسیران هزاره که توسط اتحاد اسلامی نگهداری می شد، متعاقباً توسط قوماندان های اتحاد برای دفن اجساد عملیات افشار بعد از یک هفته استفاده شدند. این گروه از شاهدان گزارش داده اند که اقاربشان در بین زندانیان غیر نظامی و نظامی گرفتار شده توسط اتحاد بودند که متعاقباً مفقود شده و باور بر این است که توسط قوای اتحاد آناًبه قتل رسیده باشند. پروژه عدالت افغانستان فقط قادر به بیان تعداد کمی از قربانیان بوده است. برخی دیگر از مردان از خانه هایشان گرفتار شده اند.
یکی از شهود به نام ع. به پروژه عدالت افغانستان اظهار داشت که وی و فامیلش سعی کرده بودند که فرار کنند، اما گلوله باران و راکت باران بسیار شدید بود. " ما به خانه خسور مادرم دویده و آنجا پنهان شدیم. دیگر مردمان به ما گفتند که مردم به روی جاده ها کشته شده بودند. سرانجام یک تعداد کمی از دیگر فامیل ها به ما پیوستند. ما می توانستیم مخابره های بعضی از افراد سیاف را بشنویم و به آنها اخطار داده می شد که جنگ را بالای اموال چورشده شروع نکنید. مردان مسلح که از سیاف و از جمعیت بودند، همه خانه ها را چور کردند. افراد سیاف پشتو صحبت می کردند و جمعیتی ها دری صحبت می کردند. من فامیلم را به دیگر مکان فرستادم و خود در خانه ماندم. حدود ساعت 11 قبل از ظهر، یک قوماندان بنام عزت الله (از اتحاد) به همراه حدود ده نفر مسلح به خانه آمدند. من به امید اینکه نظامیان فکر کنند که در خانه کسی نیست در را باز مانده بودم. آنها به داخل آمده و مرا لت و کوب نمودند و مرا به بند قرغه برده و به همراه حدود 60-65 مرد به داخل یک کانتینر انداختند. آنجا بسیار شلوغ بود. بعضی اوقات برخی از مردان بیرون کشیده شده و از آنها کار می کشیدند مانند شکستاندن چوب." بعد از یک هفته به همه زندانیان گفته شد که چقدرباید پرداخت کنند تا آزاد شوند. به این شاهد گفته شد که باید$ 5000 (دالر) پرداخت کند. وی به آنها گفت که اینقدر پول ندارد اما دوستانش از پغمان آمدند و برای رهای وی پرداخت کردند.
یکی از شاهدان زن بنام ب. به پروژه عدالت افغانستان گفت که نیروهای نظامی اتحاد اسلامی وی را لت و کوب کرده و شوهر غیر مسلحش را از منطقه مسکونی شان در افشار دستگیر کرده که وی هنوز لا درک می باشد.
یکی از شهود بنام C به پروژه عدالت افغانستان اظهار داشت که عسکران خانه ها را برای پیدا کردن مردها تلاشی می کردند. من به پغمان برده شدم. در شب در یک کانتینر نگهداری شدم. در جریان روز من و حدود 10 الی 20 نفر دیگر مجبور به کندن سنگر بودیم. کانتینرهای زیادی در آنجا بود. در شب برخی از مردان بیرون کشیده شده و باز نمی گشتند. ما می توانستیم صدای فیر را بشنویم و حدس می زدیم که آنها کشته شدند. فکر می کنم بعضی از آنها در سنگرها دفن شدند. بالاخره من با پنهان کردن خود در رودخانه در زیر پل فرار کردم. من ساحه را ترک کرده و به کویته رفتم.
شاهد زنی بنام م. به پروژه عدالت افغانستان گفت که ساعت 7 صبح، زمانیکه اتحاد اسلامی افشار را تصرف کرد، یک گروهی از مردان مسلح به محوطه خانه اش آمده و شوهرش س. را دستگیر کردند. آنها وی را بعد از 45 روز رها کردند. وی بسیار وحشیانه لت و کوب شده بود که شنوایی اش برای همیشه آسیب دیده و کر شده بود. طبق گفته همسرش، وی همچنین در شناختن افراد مشکل داشته است. بعد از اینکه وی توقیف شد، گروه دومی حدود 10 الی 15 نظامی اتحاد بین ساعت سه تا سه ونیم بعد از ظهر وارد خانه شدند. آنها ادعا کردند که پشت نیروهای وحدت می گردند. آنها از بازوی پسر این زن (م) گرفتند. "پسرم یازده ساله بود. آنها وی را نگهداشته و پرسیدند پدرت کجاست؟ آنها تفنگهایشان را طرف وی نشانه گرفتند و من خودم را روی وی انداختم. من به روی دست و پایم تیر خوردم. اما پسرش پنج بار تیر باران شد. وی مرد." بعداً نظامیان دارایی های فامیل را گرفته و رفتند.
شاهد 75 ساله ای بنام ک. بیان داشت که نظامیان وابسته به سیاف وی را از سر جوی افشار در روز عملیات افشار، 11 فبروری ربودند. وی یکی از گروه های هفت نفری بود که زندانی شده و شدیداً مورد لت و کوب قرار گرفته و وادار به کمک به حمل اجناس چور شده از افشار به عنوان جوالی شده بود. نیروهای نظامی اتحاد بعداً در آن روز وی را به کمپنی (منطقه کنترل شده سیاف) برده و مدت دو ماه وی را نگهداشتند. قوماندانی که وی را دستگیر کرده بود، غلام رسول وابسته به سیاف بود. وی اظهار داشت که بعد از آن به مدت دو ماه در شکردره به عنوان زندانی انور دنگر بود و بعداً سه ماه دیگر در فرزه (Farzah) به قوماندانی حنیف بود. وی شاهد بود که نظامیان یک از اقاربش بنام قمبر ظاهر را فوراً کشته اند.
شاهدی بنام غ. برای مدت کوتاهی دستگیر شده و توسط نیروهای اتحاد در روز اول عملیات تا حد بیهوشی لت و کوب شده است. زمانی که وی بعداً به منطقه برگشته، وی دو جسد را از چاه خانه اش بیرون کشید و تخمین می زند که خودش 30 الی 35 جسد را هنگام فرار از منطقه دیده است ( به شمول یک سر بریده شده در روی یک پنجره).
عبدالله خان، 67 ساله از ولایت غزنی توسط قوماندان عزیز بنجار، یکی از قوماندانان سیاف در افشار دستگیر شده است. مابقی فامیل در جریان عملیات نظامی اصلی به تایمنی فرار کرده بودند. عبدالله خان برای محافظت اموال خانه اش در افشار مانده بود. به هرحال، تمام اموال خانه در جریان عملیات دزدیده شده و خانه ویران شد. فامیل نتوانسته بودند تا عبدالله خان را ردیابی و پیدا کنند و بناءً وی گمشده باقی ماند.
شاهدی بنام ش. به پروژه عدالت افغانستان گفت: زمانی که نیروهای اتحاد وارد خانه اش شدند، آنها پدرش را داخل محوطه تا سرحد مرگ لت و کوب نمودند. سپس، آنها تمام اموال خانه را دزدیدند.

تجاوز جنسی توسط نیروهای اتحاد

در جریان عملیات افشار، قوای اتحاد اسلامی سیاف برای بیرون راندن مردم غیر نظامی از منطقه از تجاوز جنسی و دیگر حملات علیه غیر نظامیان استفاده کردند. پروژه عدالت افغانستان همراه تعدادی از شاهدانی که شرح واقعات تجاوز جنسی توسط قوای اتحاد در جریان عملیات افشار را داده اند، مصاحبه کرده است. شاهدی بنام م. (اظهارات فوق را ببینید) از دست و پایش زخمی شد زمانی که نظامیان اتحاد به پسرش فیر کردند. وی بیان داشت: "در حالیکه هنوز از من خون می رفت، آنها به من تجاوز کردند." وی اظهار داشت که سه عسکر وی را پایین نگهداشته در حالیکه چهارمی وی را در زیرزمین خانه خودش تجاوز جنسی کردند. چندین زن دیگر نیز به خانه م. پناه آورده بودند: یک همسایه بنام ز. و دو دخترش و یک زن دیگر بنام ر. نظامیان اتحاد دو دختر ز. که 14 ساله و 16 ساله بودند و زنی بنام ر. را تجاوز کردند. عسکران آنها را به نوبت به زیرزمین برای تجاوز بردند. یکی از دختران ز. توسط برچه زخمی شد وقتی که وی کوشش برای مقاومت می نمود.
یکی دیگر از شاهدان زن بنام س. بیان داشت که مردان مسلح به خانه اش در افشار سیلو در روز دوم عملیات افشارهجوم آورده بودند. آنها وی را لت و کوب کرده و خودش و خواهرش را در خانه شان تجاوز کرده و دارائی هایشان را به یغما بردند.
یک شاهد زن بنام ش. بیان داشت که بعد از تصرف افشار، نیروهای اتحاد اسلامی به زور ساعت 7 صبح وارد خانه اش شدند. آنها به چهار دختر به شمول ش. خواهرش که 14 ساله بود، و دو تن دیگردر محوطه خانه مسکونی شان تجاوز کردند.
گزارشات زیاد دیگری از تجاوز جنسی وجود دارد. شمار زنان تجاوز شده نامعلوم است. ساکنان افشار تا سال 2001 برنگشتند. در اواسط سال 2005 منطقه اکثراً هموار باقی مانده، گرچه برخی باشندگان اسبق به مخروبه های خانه های سابق خویش بازگشته اند.

برگرفته از وبلاگ دانشجويان افغانستان

|
0

دزدي با نداي الله اكبر

Posted by زولانه on ۲۳:۲۴ in

كرزي ننگ بر تو

اسپنتا ننگ بر تو

كابينه بر يكايكتان ننگ بر شما

ولوسي جرگه ، مشرانو جرگه و در كل من، تو و ما ننگ بر ما ننگ بر ما

طرح انتقال آب سد دوستي به شهر مشهد امروز در ميان فرياد الله اكبر احمدي نژاد و ديگر اوباش ايراني رسما به بهره برداري رسيد. اين طرح شامل يک خط لوله فولادي به قطر 2 متر و به طول 182 کيلومتر، 5 ايستگاه پمپاژ و يک واحد تصفيه خانه به ظرفيت 6 متر مکعب در ثانيه با تونلي به طول 930 متر است. (اين را مقايسه كنيد با افغانستان كه بدليل نبود امكانات هر آن تعداد از زمينهاي ما كه بالاتر از بستر رود قرار گرفته اند از آب آن بي بهره مانده اند)

طرح انتقال آب سد دوستي به مشهد در 75 کيلومتري جنوب شهر سرخس با هدف انتقال و تصفيه 150 ميليون مترمکعب در سال 70 فيصد آب شرب و صنعت شهر مشهد و روستاهاي مسير را تامين مينمايد.



سد دوستي كه بر روي آب رود هريرود بسته شده طرحي است اشتراكي مابين ايران و تركمنستان اما بدون حضور و اطلاع افغانستان.



آن زمان كه افغانستان در آتش جنگ در زمان طالبان ميسوخت ايران با تركمنستان پايه هاي بندي را مستحكم نمودند كه آب آن حق مسلم مردم و ملت افغانستان بود اما بدون كوچكترين توجهي به اين امر و بدون كدام مشورت و بر خلاف تمام موازين حقوقي بين المللي اين بند احداث گشت و آبگيري شد و هيچ كس صدايش هم بلند نشد.

و حال طرح انتقال آب اين بند به مشهد هم افتتاح گشت.

در قرني كه اكثر جنگها بخاطر آب است اين چنين دولت نژاد پرست و غاصب ايران سرمايه هاي خداداد ما را به يغما ميبرد و هنوز هم هيچ نهاد و ارگاني از افغانستان بر اين مساله اعتراضي نمي كند.

ايران در اين سالها با فتنه و خريد عوامل داخلي مانع از احداث بند سلما بر روي هريرود در هرات گشته است تا خود از اين سرمايه ملت افغانستان بهره برداري نمايد.

كرزي از براي خدا يك بار براي ملتت كار كن و اعتراض كن سفير ايران و تركمنستان را به وزارت امور خارجه بخوان بمان اعتراض افغانستان از اين دزدي آشكار در مجامع بين المللي به ثبت برسد و گر نه حق مالكيت بر آب خودت را از دست خواهي داد.اگر هم اكنون نميتواني حق خود را اعاده نمايي بمان سندي باشد تا در آينده فرزندان ما ادعاي اين آب را كرده بتوانند.

بخدا ايران نمي ماند بند سلما را احداث نمايي چون خودش بندي احداث نموده و ادعاي مالكيت و حق آبه مينمايد بخدا دنيا در نيم قرن بعد خاطر يك ليتر آب شاهد كشتار هزاران انسان خواهد بود چرا بر حقوق ملتت پا فشاري نميكني اين لكه ننگ را بر خود نخر بمان قاطعيت اكنون تو را فرزندان ما با سرافرازي ياد نمايند به تمام مقدسات قسم آيندگان تو را نفرين خواهند كرد اگر هيچ عكس العملي نشان ندهي

تو را بخدا كمكي حقوق بين الملل را در زمينه آبهاي بين چند كشور را مطالعه كن و عواقب عدم اعتراض اكنون افغانستان را در آينده اين آب بسنج.

چه طور ايران ادعاي حق آبه از هيرمند را دارد ، چطور ايران آب را بر روي زرنج قطع ميكند چطور ايران مانع از احداث بند سلما و كمال خان گرديده و چطور ايران به اين گستاخي دزدي حق ما و فرزندان ما را به نام خود با نداي الله اكبر جشن ميگيرد.

آخر تا بكي؟ آخر تا بكجا؟

برادران اين دزدي ايران را آشكارا بر همگان فاش نمائيد،كمپين تشكيل دهيد اين آب كه به يغما رفته نجات بخش فرزندان آينده اين آب و خاك (افغانستان) است.


|
0

ايران،فلسطين و لبنان به نقل از هرالد تربيون

Posted by زولانه on ۲۳:۲۴ in

اواخر ماه پیش بود که رهبر معنوی ایران، آیت الله علی خامنه ای گفت هر کسی که در راه دفاع از فلسطینیان کشته شود، مقام شهید را پیدا کرده و راهی بهشت می شود. جوانان (ایرانی) صف کشیدند تا ثبت نام کنند و حدود هفتاد هزار تن نام نویسی کردند تا راهی مرگ شوند. اما یک هفته پس از آن،(آقای) خامنه ای بدون هیچ گونه توضیحی گفت هیچ کس نمی تواند راهی میدان جنگ شود. وی گفت:"من از جوانان مخلص و فداکار تشکر می کنم که درخواست اعزام به غزه را کرده اند." آقای خامنه ای که پیامش از تلویزیون سراسری ایران پخش می شد ادامه داد:"اما به یاد داشته باشید که دستان ما در مورد این مساله (غزه) بسته است." در حالی که نبرد نظامی کماکان در غزه ادامه دارد و مذاکرات آتش بس هم در مصر دنبال می شود، مقامات رسمی در تهران هم مشغول رایزنی هستند چرا که آن ها هم در این بین ذینفع هستند.......

ایران در حال بسط قدرت خود در خاورمیانه است و خود را آماده می کند تا جایی که می شود برگ برنده برای هرگونه مذاکره با دولت باراک اوباما، رییس جمهوری منتخب آمریکا جمع آوری کند. ولی برای جمع آوری این برگه های برنده، ایران از حماس می خواهد که حداقل در نبرد با اسراییل اعلام پیروزی کند. در این حالت، اسراییل و دولت های عربی متحد واشینگتن ضعیف می شود، بدون این که ایران هیچ حضوری در این مبارزه داشته باشد.

رهبران ایران گوشه چشمی به اعلام حمایت با حماس دارند چرا که از هرگونه عواقب پیروزی احتمالی اسراییل در این نبرد، آگاه هستند. شکست حماس از اسراییل، نه تنها حضور غیر مستقیم ایران در همسایگی اسراییل را بی اثر می کند که امکان این که ایران بتواند بر سر حماس با واشینگتن معامله کند از بین می رود و تهران بیش از پیش از دیگر رهبران عربی مانند مصر، اردن و عربستان سعودی، دور می شود و در انزوا قرار می گیرد. کمی دور بودن از حماس، باعث می شود در صورت شکست حماس، تلفاتی که دامن گیر ایران می شود، به حداقل برسد.

سید مصطفی العباد، کارشناس ایرانی در قاهره می گوید:"ایران می خواهد در حالی بر سر میز مذاکره با اوباما بنشیند که تمام کارت های بازی خود در منطقه را داشته باشد: فلسطین، لبنان، عراق و روابطش با سوریه." وی می گوید:"آنها (ایرانی ها) البته باهوش هستند و سعی نمی کنند خیلی هم زیاد آمریکا را تحریک کنند. ولی با اعراب، (ایرانی ها) سخت و رک و صریح روبرو می شوند."

در چند ماه گذشته و حتی پیش از حمله نظامی اسراییل به غزه – که برای پایان دادن به حملات راکتی حماس انجام شد – ایرانی ها به شدت از سوی عوامل خود در منطقه و به صورت غیر مستقیم، مصر و عربستان سعودی را تحت فشار گذاشته بودند که چرا برای پایان دادن به حصر غزه، کاری نمی کنند. اما ایران کشوری نیست که حاکمیت آن به شکل خالص ایدئولوژیک عمل کند و از ناحیه قدرت مرکزی عمل نمی کند. وقتی حوادث به سمت حاد شدن رفت، خامنه ای وارد شد و جلوی شهادت طلبانی که خواهان راهی شدن به غزه شده بودند را، گرفت. تحلیلگران در ایران می گویند تشخیص خامنه ای این بوده که حالا زمانی است که ترمز رییس جمهوری اصولگرا و ایدئولوژیک ایران، محمود احمدی نژاد را باید کمی کشید. رییس جمهوری اسلامی ایران و همراهانش در سرتاسر ایران موج خشم نسبت به دولت های عربی به راه انداختند و به آنچه آن ها، آن را کم کاری و عقب نشینی دولت های عربی برای پایان دادن به حمله اسراییل خواندند، اعتراض کردند. اما فرق است میان حمایت کلامی و حتی تشویق کردن، تا این که بخواهد کسی به صورت مستقیم وارد درگیری شود.

سعید لیلاز، کارشناس مسائل اقتصادی و سیاسی در تهران می گوید:"حماس، ابزاری مفید و عملی برای ایران است در حالی که به هیچ وجه یک ابزار ایدئولوژیک برای تهران حساب نمی شود و برای ایران ابزار مناسبی است اگر بخواهد با آمریکا وارد مذاکره شود. آنچه این روزها در غزه رخ داده و می دهد، باعث شد جمهوری اسلامی بهتر بتواند احساسات ضد آمریکایی در میان مسلمانان را گسترش داده و ترویج کند."

سیاست ایران در قبال حماس و درگیری غزه هم به سیاست های دشوار ایران در عرصه داخلی، مرتبط است. به گقته کارشناسان در تهران، اقتصاد ایران با تورم بالا و پایین آمدن قیمت فروش نفت خام درگیر است. درگیری غزه راه فرار خوبی برای دور زدن مشکلات داخلی ایران بوده اما در همین حال محیط داخل ایران را هم آشفته کرده که در حالی که ایران با مشکلات درگیر است، نباید پول خود را خرج دیگران (حماس) کند.

فرزانه روستایی، دبیر بین الملل روزنامه اعتماد می گوید:"ایران در حال گذار از یک مقطع خیلی حساس است. ما (ایران) با مشکلات اقتصادی و سیاسی بزرگی روبرو هستیم مانند پایین آمدن قیمت فروش نفت خام که به شدت به بودجه دولت ایران آسیب می زند. تلویزیون دولتی ایران هم برای پرت کردن حواس مردم، بمباران آن ها با پروپاگاندای خبری خود را شروع کرد که البته جواب هم نداده است."

روابط ایران و حماس، یکی از منافع مشترک است. به لحاظ تبارشناسی، این دو (حماس و جمهوری اسلامی) را نمی توان متحد یکدیگر دانست آن هم درحالی که ایران حکومت شیعه اسلامی دارد و حماسی ها مسلمان سنی هستند. حماس برای مثال صدام حسین را ستایش می کند در حالی که ایران صدام را به عنوان یک قاتل روانی معرفی می کند.

اما حماس که از نگاه مصر و اردن، منفور و طبقه پایین معرفی می شود، از ایران کمک و پول گرفته و در مقابل، حماس به ایران کمک کرده منافع آمریکا و اسراییل در منطقه را به چالش بکشند. در حالی که ایران اصلی ترین پشتیبان حماس محسوب می شود، دو طرف (حماس – جمهوری اسلامی) خیلی هم رابطه خوب و عمیقی با هم ندارند و مشابه آن رابطه ای نیست که ایران با حزب الله، گروه شبه نظامی مسلمان شیعه در لبنان دارد و حزب الله به کمک تهران، شکل گرفته است.

به گفته محمد میرعلی محمدی، سخنگوی هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل که در یک نامه الکترونیکی، ایمیل، پاسخ داده، تریبون دادن و بااهمیت دانستن وقایع و مناقشه های جاری، سیاست جمهوری اسلامی است و تهران نه فقط از حماس، که از فلسطین و فلسطینی ها به طور عام، حمایت می کند.

وی در این ایمیل نوشته:"من بار دیگر تکرار می کنم که موضع ایران، حمایت اخلاقی و بشردوستانه از فلسطین و خواست فلسطینی ها است. بدین معنا که ما مخالف حمله اسراییل به کرانه باختری هستیم در حالی که (تهران درک می کند و می داند) چرا تلاش می شود تا حماس از دیگر بخش ها و ایران از سوی عرب ها، جدا فرض شود."(منظور این است که جمهوری اسلامی با کنایه می گوید تلاش غرب برای جدا کردن حماس از دیگر گروه های مبارز فلسطینی و همچنین جدا کردن موضع ایران از دیگر کشورهای عربی را بیهوده می داند.) ایران حمله شدید و سازماندهی شده ای را علیه مصر و عربستان سعودی به راه انداخته که چرا برای شکست حصر غزه توسط اسراییل، کاری نکرده اند. این هدف، ملک عبدالله پادشاه عربستان و حسنی مبارک، رییس جمهوری مصر را هدف گرفته است."

سرمقاله نویس روزنامه کیهان که از متحدان اصلی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی است، می نویسد:"انتظار نمی رود ملک عبدالله و یا شاه عروسکی عربستان سعودی، خواسته رییسان آمریکایی و صهیونیست خود را رد کند و (عربستان) چشم خود را بر وقایعی که در غزه می گذرد بسته است."

در حالی که جنگ (در غزه) ادامه دارد، ایران و کشورهای عربی مخالف ایران، هر دو یکدیگر را به دقت زیر نظر دارند تا در صورت شکل گیری مذاکرات آتش بس، دست بالاتر را داشته باشند. در حال حاضر، ایران حماس را تشویق می کند که جا خالی نکرده و ادامه دهد.

کاظم موسوی بجنوردی، دوشنبه هفته پیش در روزنامه اصلاح طلب اعتماد ملی نوشت:"بدون شک حماس باید به مقاومت خود ادامه دهد و به طور قطع پیروز خواهد شد. هرقدر هم که اسراییلی ها شمار کشته شدگان غزه را بالا ببرند، حماس نباید خم شود و مطمئن هستم که حماس تسلیم نخواهد شد. اگر آنها (حماس) عملکردی ناشی از ضعف نشان دهند، بهای بسیار گزافی در آینده باید برای آن بپردازند."

*مایکل اسلکمن، خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز است که ریاست شعبه این روزنامه در قاهره را عهده دار است. نازیلا فتحی، خبرنگار نیویورک تایمز در تهران هم در نگارش این مطلب نقش داشته است.

ميكل اسلكمن, هرالد تریبون بين المللي, 14/01/2009.


|
0

نابرابري زنان و مردان و عوامل آن

Posted by زولانه on ۲۳:۲۳ in ,
به تاريخ 26 جنوري ناديه فضل از طرف راديو صداي آلمان (دويچه وله) مصاحبه اي را با دوشيزه ليلا آرزو ترتيب داد كه خلاصه آن را در اين قسمت برايتان انتخاب نمودم.
البته در اين مصاحبه بيشتر بر دلائل تكيه گرديده و راهكاري جهت كاستن از اين نابرابري ارائه نگرديده است.
خانم آرزو اصالتا اهل جاغوري و متولد كابل است كه هم اكنون در شهر گوتنبرگ سويدن مشغول تحصيل است


متن كامل مصاحبه از سايت خود ليلا جان آرزو
متن مصاحبه از سايت نما

خانم آرزو در جواب سوال " با توجه به برخورد هاي مردان خانواده و نداشتن حق تصميم گيري زنان، مي شود به صراحت گفت که زنان را مردان جزء از دارايي خويش مي دانند؛ به باور شما چه روابط و دليلي سبب اين نوع برخورد در برابر زنان مي شود؟" اين گونه بيان داشتند كه :
حس مالکيت مردان بر زنان يک بحث بسيار مهم است که ريشه در قرن ها پيش دارد که از نظر من يکي از دلايل عمده حس مالکيت و برترشمردن مردها نسبت به زنها ريشه در برداشت ها و آموزه هاي مذهبي دارد. عوامل مهم ديگري که تشديد کننده اين موضوع مي باشد، سنت و فرهنگ عامه جامعه مي باشد، که اساساً در جوامع مذهبي مردها از اهميت، ارزش و قدرت بالاتر و بهتر نسبت به زنها برخوردارند. تکرار همين برتريت، به تدريج خود تبديل به يک سنت و رويه پايدار سنت شده و زمينه هاي تثبيت و تحکيم فرهنگ مردسالاري را فراهم کرده است.
در افغانستان که اکثريت جمعيت کشور را مسلمانها تشکيل مي دهند، دين شيوه زندگي و معيار رفتار خانواده ها را شکل مي بخشد و چگونگي نظام خانوادگي شان در چارچوکات سنت و فرهنگ بسته قبيلوي خلاصه مي شود؛ يعني بسياري از خانواده هاي سنتي تا حال به اين باور اند که زنها از خانه و مردها از صحرا اند و وظايف خانگي مثلاً آشپزي، ظرف شويي، لباس شويي، اولادداري و امثال اينها صرفاً وظيفه خانمها است و مردها فقط در بيرون کار کنند و خوراک و پوشاک و مشکلات اقتصادي را تامين کنند.
به اين دليل اکثر خانمها و دختران، از بس که با چنين تقسيم وظايفي خو گرفته اند، اين کاربرايشان تبديل به عادت شده تا آنجا حتي خودشان هم با کارهاي بيرون خودرا بيگانه مي دانند و پذيرفته اند که وظيفه آنها فقط در خانه و کارهاي خانه خلاصه مي شود.
مشکل ديگر اين است که تعداد زيادي از دختران و خانم ها بيسواد اند و يا از سواد ابتدايي برخوردارند. به دليل فقر اقتصادي و يا به دليل فقر فرهنگي، بسياري از خانواده ها فکر مي کنند که دختران شان همان دوره ابتدايي را هم بخوانند کافيست و ديگر لازم نيست به مکتب بروند و همين موضوع باعث تشديد عقب ماندگي جامعه زنان و گسترش روند خانه نشيني زنان مي گردد.
مساله ديگر اين است که در فرهنگ خانوادگي رايج در اکثر خانواده هاي افغانستاني، اساسا به پسران شان نسبت به دختران شان ارزش و برتريت قايل اند و اين موضوع را مي شود به سادگي در همان تولد فرزندان خانواده نيز متوجه شد.
همين حس نابرابري و برترشمردن پسر در خانواده سبب مي شود که فرزند پسر به مجرد تفکيک دست راست و چپ خود، خودرا تصميم گيرنده خانواده بدانند و تا آنجا که حتي تصميم گيري در مورد خواهر و مادرش هم دست او مي افتد.
و واضحاً همين طفل برتري طلب و تصميم گيرنده ي امروز، در آينده همان برادر، همان پسر ، همان پدر و همان شوهر در خانواده، و حتي همان مرد تصميم گيرنده و برتر در جامعه مي باشد و اين جزء چرخه ي توليد و تداوم فرهنگ و سنت مردسالاري چيزي ديگري نيست.توانايي فزيکي مردها نسبت به زنها يکي ديگر از ابزار قدرت به شمار مي رود که زمينه ايجاد خشونت را فراهم مي کند و معمولاً در موارد مختلف، آن را مورد استفاده قرار مي دهند. زنان خانه نشين که سهم ضعيف يا هيچ سهمي از لحاظ اقتصادي در زندگي مشترک خانوادگي ندارند، وابستگي اقتصادي و عاطفي بيشتر به مردان دارند. در اين گونه خانواده ها مردها تعيين مي کنند که زنان شان کجا بروند يا نروند، چه بپوشند و يا نپوشند، يا چه کاري انجام بدهند يا ندهند و امثال اينها. به عبارت ديگر، اين هميشه مردها هستند که حرف اول را مي زنند ولي حوصله ي شنيدن دليل يا تحمل نارضايتي از جانب مقابل را ندارند. زنها نيز به خاطر اين که زندگي شان از هم نپاشد و يا مورد فحش و تنبيه بدني قرار نگيرند اکثراً از خوشي خود مي گذرند و اجبارأ حرف مرد خانواده را نسبت به خواسته و اراده ي خود، ترجيح ميدهند.
خانم آرزو در جواب سوالي مبني بر نظرشان در مورد تعيين حد پوشش زنان و دختران از سوي مقامات رسمي هم اينچنين گفتند:
چادر داشتن نمي تواند مساوي با حفظ نام و آبروي مرد از سوي زن تلقي شود. اگر مسئله نام و آبرو باشد نام و آبرو را نمي شود با پيچيدن و فرو رفتن در پشت مثلاً برقع، حفظ کرد. من نام آبرو را بيشتر به انجام رفتار و کردار نيک، معقول و منطقي، و اخلاق و آگاهي و دانش و مثبت انديشي و خوش نگري نيز مصمم و صادق بودن در انسانها، به ويژه در زنان مي بينم.بنابر اين، من معتقدم که آدم به صفت يک زن و دختر بايد قبل ازهمه، به حفظ نام و آبروي خود ارزش بدهد تا اين که نام و آبروي مرد را در نظر بگيرد. خلاصه، من فکر مي کنم حفظ نام و آبروي خود، حفظ نام و آبروي ديگر افراد خانواده به شمار مي رود و اين خوب است به خود آدم شخصيت و اهميت مي بخشد.
تعيين حد لباس پوشيدن و رفتار زنان و دختران از جانب مقامات رسمي کار شايسته، معقول و دمکراتيکي نيست و به همين دليل من فکر مي کنم، اين خود فرد است که بايد تصميم بگيرد و بداند که چه بپوشد يا چه گونه رفتار پسنديده و معقول را تعيين و ارزش گذاري نمايد. ولي مسئله تعيين يونيفورم از جانب مقامات رسمي مسئله جداست که درين بابت بايد دليل و منطق و فوايد آن را مي بايد از خود اين آقايان پرسيد.
و اين که آيا دختران، اين گونه مقررات را مي پذيرند يا خير و اگر مي پذيرند چرا؟
شايد يک بخش آن مربوط به اين باشد که دختران ترجيح مي دهند که آن را بدون دليل بپذيرند تا اين مقامات سبب ممانعت و سد حضور آنها در اجتماع نشوند و يا حتا شايد بيشتر دختران به خاطر خواست خانواده هايشان به رعايت اين مقررات تن دهند و يا هم اين که با اين فرهنگ و اجبار عادت کرده اند.

************

خانم آرزو در اين مصاحبه ديدگاه هاي بسيار زيبايي داشتند اين كه دين را يا به تعبير صحيحتر سو استفاده از دين را اولين دليل اين نابرابري دانسته اند كاملا آگاهانه تحليل نمودند. به واقع آموزه هاي ديني كه اعراب هزار سال قبل و با توجه به موقعيت و اقليم و فرهنگ خودشان براي ما به ارمغان آوردند داراي جنبه هاي بسيار ناعادلانه در روابط زن و مرد است كه با نهايت تاسف هنوز هم عالمان ديني بر نفي آن پافشاري نموده و با مغلطه و بازي با واژه گان سعي در حقانيت آن دارند.
هر چند اسلام نفقه را براي رفاه زن بر مرد لازم دانسته اما همين خود باعث وابستگي اقتصادي زن به مرد گرديده كه سبب گشته زن به جهت منافع اقتصادي كاملا وابسته مرد بوده و هميشه از موضع ضعف رفتار نمايد. اين نفقه هم طوري نيست كه زن اختيار آن راداشته باشد چون بر طبق دستورات اگر زني بدون اجازه شوهرش ديناري به فقير كمك كند نه تنها اجري ندارد بلكه گناهي بزرگ هم مرتكب گشته
اين كه زن با فعاليتهاي بيرون از خانه منبع در آمد و استقلال اقتصادي براي خود ايجاد نمايد هم با آموزه هاي ديني در تناقض است چرا كه دين عنوان نموده كه زن حق ندارد بدون اجازه شوهرش پايش را به خارج از خانه بگذارد و حتي مساله تمكين زن خود نمونه بارز اجحاف بر زن است.
زن خواسته يا نخواسته و در تمام شرايط روحي و رواني مجبور است خودش را بر مرد عرضه نمايد چرا ؟ زيرا كه مبادا مردش به گناه آلوده گردد آن هم نه دليلي كه اكنون بيان ميدارند كه مردت مبادا زن ديگري بگيرد كه اين دليل در صدر اسلام ملاك نبوده بلكه در زمان پيامبر تعدد زوجه (حداقل و حداكثر(*) 4 عدد) رسم عادي بود همبستري بدون قيد شرط با كنيزانت هم كه موهبت الهي فقط براي اين كه مبادا مرد بدون نكاح با زني رابطه برقرار نكند زن مجبور بود بدون هيچ اعتراضي در هر شرايط خودش را در اختيار مردش قرار دهد چيزي كه دين بدان بي توجه بوده و حال علم آن را به اثبات رسانيده اين است كه زن هم در روابط جنسي احساساتي دارد كه بايد مد نظر باشد دين براي زن فقط سفارش كرده كه قبل از نزديكي با همسرانتان معاشقه كنيد تا آنان هم آماده شوند منتها نگفته كه اگر همسرتان از لحاظ روحي مايل نبود معاشقه هم او را آماده نخواهد كرد. آنگاه چه بايد كرد مرد با زني زنا مينمايد و زن مسئول اين گناه مرد!!! پس واي بر اين همه شهوت اعراب كه حتي خدا هم از آن ترسيده

* داشتن 4 زن نكاحي بطور همزمان براي اعراب مسلمان بيشتر مجاز نبود اما اكثر اعراب چندين زن بدون نكاح و تعدادي كنيز هم داشتند كه از آنها هم لذت ميبردند با تمام اين امكانات دنيوي باز هم به زنانشان سفارش نموده كه مبادا از همخوابي با مردانتان سر باز زنيد كه آنها زنا ميكنند و شما مسئول آن هستيد با اين كه خداوند اين مقدار امكانات را به اعراب داده بود تا از شهوتشان كم شود باز هم اينان به گناه آلوده ميگشتند

|
0

قسمت ششم(حکمروايی محمد داوود)

Posted by زولانه on ۲۳:۲۳ in
به ادامه مباحث كتاب افغانستان در قرن بيستم اينك قسمت ششم كه به دوران فرمانروايي محمد داوود اشاره دارد مي پردازيم.

جنگ جهانی دوم به پایان رسیده بود، اما به زودی جنگ سرد، شرق و غرب را در برابرهم قرار داد و کشورهای کوچک نیز مجبود بودندجای شانرا در درون یک نظم جدید جهانی پیدا کنند. درچنین وضعی محمد داود پسر عموی محمد ظاهرشاه درمقام صدراعظم (نخست وزیر) قدرت را بدست گرفت. او یکی از بلند پروازترین اعضای نسل جوان خانواده سلطنتی بود و اثر برجسته در تاریخ افغانستان بجا گذاشت. سید قاسم رشتیا که در انزمان در کابینه او عضوبوده چنین میگوید: سردارد محمد داوودخان یک شخص بسیار جدی، وطن پرست، صاحبی تفکری قوی بود، در سیاست داخلی و خارجی کارهای عمده ای را نجام داد. البته در قسمت مسایل اجتماعی که عبارت از حقوق مردم وازادیهای بوجود امده باشد، انها را کاملا کنارکذاشت تادر مراحل بعد به انها بپردازد. درمرحله اول به توسعه اقصادی اولیت داد و دراین زمینه کارکرد. محمد داوود که هدف عمده اش توسعه اقتصادی، با اعتقاد به اقتصاد رهبری شده، سیستم برنامه های پنج ساله برنامه ریزی کرد و به منظور تامین منابع مالی ان، برای جلب گسترده کمکهای خارجی اقدم نمود. محمد حسن شرق یک از مشاورین نزدیک محمد داوود دستاوردهای دوران اورا چنین ارزیابی میکند:
زمانیکه محمد داوود به صدارت منصوب شد در افغانستان یازده کلومتر جاده اسفالت و جود داشت، یک داشنگاه که دارای چهار دانشکده و تعداد محصلین ان هم بیشتر از چهار صد نفر نبود. بجز دانشکده پزشکی بقیه دانشکده ها محل تدریس و حتی لیلیه نداشتند. و ازخانه های شخصی و کرایه ای استفاده میکردند. اما درپایان صدارت ایشان دارای دوهزارکیلومتر جاده اسفالت شده و ده ها دانشکده تاسیس شد و تعداد محصلین هم به چهار هزار نفر میرسید. و هم چنین در زمان او نهضت زنان هم بوجود امد.
یکی از اقدامات عمده محمد داود کشف حجاب بود که درسال ۱۹۵۸م به نام نهضت زنان صورت گرفت. محمد عزیز نعیم برادرزاده محمد داوود که مادرش برای اولین بار در مراسم جشن استقلال بدون حجاب ظاهرشد، خاطرات انروز را چنین شرح میدهد: جشن استقلال سال ۱۳۴۱ش، بود که پدرم تصمیم گرفت که مادرم باید با انها یکجابیاید. به هرصورت وقتی که مادرم به استدیوم ورزش کابل رفت برای همه تعجب اور بود و مادرم هم خیلی هیجان زده بود. اتفاقا وزرا هم خبر نداشتند. دراین وقت مرحوم سلطان احمدخان که سابق وزیرخارجه بود دریک صندلی خالی پهلوی که من بود، نشست و وقتیکه مادرم را دید از من پرسید که این خانم افغان است؟ گفتم اری گفتی که باید باشد؟ گفتم شاید مادرم باشد. او به حدی هیجان زده شد که اشک از چشمانش جاری شد. وفردای انروز اصلا یک فضای دیگری در سراسر افغانستان احساس میشد دربیشتر جاهای تفریحی و درسینما پارک خانمها و مردها مشترکا به سینما میرفتند، رفع حجاب در زمانی صورت گرفت که زمینه برای ان کم کم اماده شده بود.
حکومت محمد داوود با انکه اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بزرگی را هدف قرار داده بود، اما هرگز دست به اصلاحات سیاسی نزد. لطیف نازمی میگوید که حکومت داود یک حکومت خود کامه بود وشخص او دلبسته به دکتاتوری:
او همیشه به سیستم اراده فرد برملت تکیه میکرد. خواهان ان نبود که ازادیهای دموکراتیکی که در دوره شامحمود خان امده بود، ادامه یابد. هیچ گونه امکانات برای جامعه روشنفکران افغانستان نمیداد. او یک اصلاح طلب بود و درعین حال هم یک دکتاتور. وطن خواه بود اما ضد دموکراسی و مردم سالاری. در دوران محمد داوود مناسبات افغانستان و پاکستان برمسئله پشتونستان متشنج گردید. چون مسئله پشتونستان برای افغانستان اهمیتی زیادی داشت. در دوران حکومت داوود خان، افغانستان و پاکستان به خاطراختلاف برسراین موضوع تامرز جنگ پیش رفتند. دکتراشرف غنی احمد زی دلیل دلبستیگی داوود خان را به مسائله پشتونستان چنین بیان میکند:
مسئله پشتونستان ازدونظر برای داوود خان اهمیت داشت: یکی اینکه ادم احساساتی بود، چونکه سلطان محمد خان طلای که جد مستقیم داوودخان بود، کسی بود که پیشاور را ازدست داده بود. نکته دوم اینکه جزء حرکت عمومی منطقه بود که سرحدات استعماری بجان مانده بود، نقش دوام دار باید نداشته باشد. بنابراین به رسمیت شناختن خط مرزی دیورند بیانگر این خواست بود که افغانستان دوباره شکل تاریخی خود را بیگرد تااین که شکل سرحداتی را که به زور به ان تحمیل شده بود. ولی باتمام اینها، حسن کاکر مورخ و استاد سابق دانشگاه کابل براین نظر بود که داوود خان نباید اهمیت پاکستان را به عنوان یگانه راه ارتباطی با دنیای خارج و جهان نادیده میگرفت. برای دولت مردان افغانستان این باید واضح میبود که برای افغانستان و بخصوص اگر قرار است برنامه های توسعه همه جانبه را تعقیب کنند و افغانستان عقب مانده را به پیش ببرند، غیر از راه پاکستان برای افغانستان دیگر راهی نبود.
باوجود تشنج باپاکستان، افغانستان میخواست با پیروی از سیاست بیطرفی ، روابطی متعادلی باکشورهای منطقه داشته باشد و کمکهای خارجی از جمله شوروی و امریکا را برای توسعه افغانستان جلب کند. حکومت محمد داوودخان مانند شامحمودخان برای برنامه های اقتصادی و خصوصا نوسازی و تجهیزات ارتش خویش پیش از همه به امریکا روی اورد ولی امریکا علاقه نشان نمیداد. سید قاسم رشتیا که دران زمان ریس اژانس خبری باختر بود با نیکسون که معاون ریس جمهوری امریکا بود مصاحبه انجام داد:
من از نیکسون پرسیدم که امریکا چه علاقه مندی به افغانستان دارد. او گفت که افغانستان یک مملکت بسیار دوری برای ماست. برای ما بسیارمشکل است که علاقه مندیهای دراینجا داشته باشیم. درسوال دومی که ازش کردم، که افغانستان را باتوجه به انیکه یک مملکت ازادیخواه بوده استقلال خودرا هم بدست گرفته، چگونه میبیند؟ درجوابم گفت: که این یک چیزی شبه رومانتیک برای ماست و البته مااین را، تقدیر میکنیم. و سوال اخریکه من ازش پرسیدم که ایا آمریکا اماده است درافغانستان سرمایه گذاری کند؟ گفت: ما دریک مملکت که قوانین انرا خبرنداشته باشیم سرمایه گذاری نمیتوانیم.
باپاسخ منفی امریکا، داوودخان به پشنهادهای شوروی مبنی برکمکهای نظامی و اقتصادی علاقه مند گردید. درسال ۱۹۵۵ رهبران شوروی بولاگانین و خروشچوف واردکابل شدند سید قاسم رشتیا میگوید: وقتیکه خروشچف به کابل امد، روسها نه تنها ازسیاست بی طرفی افغانستان استقبال کردند، بلکه به علاوه، حاضرشدند که یکصد میلیون دلار به افغانستان بدهند. دران وقت این مبلغ دلار برای افغانستان فوق العاده بود والبته باانداختن یک چک سفید صدمیلیون دلاری ژستی بود که روسها میخواستند توسط این موضع خودرا درافغانستان تثبیت کنند. البته با آغاز کمک های شوروی ایالات متحده هم دست کمک را به افغانستان دراز کرد. اشرف غنی احمدزی میگوید:
درزمانیکه افغانستان با اتحاد شوروی نزدیک شد، یک طرح سراسری در امریکا وجود داشت که باید شوروی محاصره شود. براین اساس داوود خان کوشش کرد که به امریکا نزدیک شود، اما وقتیکه آمریکا بین پاکستان و افغانستان، پاکستان را که ازنظر استرتیژیکی منطقه مهمتر بود انتخاب کرد. ولی افغانستان برای شوری از اهمیتی بیشتری برخوردار بود. ازنگاه داوود خان، چون او ضرورت خاصی احساس میکرد ازیک طرف باید دسترسی به صلاح داشته باشد بخاطریکه از اوردوی پاکستان احساس خطر میکرد؛ و ازطرفی هم نیاز به پول داشت تا بتواند اصلاحات سراسری را در افغانستان اجراکند.
گرچه درنظر بسیاری از افغانها نزدیکی کابل بامسکو، افغانستان را دردام توسعه طلبی های شوروی افگند، ولی به گفته عزیزنعیم: مقامات افغانی دراین زمینه به دولت شوروی اخطار داده بودند و ان کشور نیزاعلام کرده بود که ازهرگونه مداخله و تلاش برای کشاندن افغانها بسوی کمونیسم امتناع کند. و سفیر روسیه گفته بود که ماسعی داریم که سرحدات ما یک سرحد دوستی باشد و ارزو داریم که مناسبات ما بسیارنزدیک و دوستانه باشد. ولی باهمه این ها سید قاسم رشتیا میگوید:
ما قدمهای بسیار زیاد برداشتیم. مهمترین انها این بود که ما شوروی ها را در تربیت نسل جوان افغان چه دربخش نظامی و چه دربخش کشوری، موفقیت مناسبی برای انها درنظرگرفتیم و این باعث شد که انها تعداد زیادی جوانان مارا با افکا و ایدئولوژی خود اشناکنند و سعی کردند این ایدئولوژی را در ذهن جوانان ترزیق کنند، زمانیکه اینها برگشتند به افغانستان مشکلات ما از اونجا به بعد شروع شد. باوجود دستاوردهای که حکومت محمددواوودخان در بخشهای نظامی و اقتصادی و جلب کمکهای خارجی بدست اورده بود، حکومت او در اواخر دهه پنجاه میلادی با بن بست رو برو شد. شخص محمد داوود درسال ۱۹۷۴م با افشای نامه های خصوصی اش به پادشاه علت این بن بست را درعدم هماهنگی میان تحولات اقتصادی و اجتماعی میداند. دراین نامه ها داوودخان توضیح میدهد که او خواستار تحولات اجتماعی و دادن سهم بیشتری به مردم در اداره کشور است، تا سلطنت بتواند از یک انفجار اجتماعی جلوگیری کند؛ اما ظاهرا این گفته های او گوش شنوای نیافت.
محمد داوودخان: مردم بخصوص قشرروشنفکر جامعه از نظر اجتماعی خواستار یک تحول هستند و انرا انتظار میکشند. درخفا و پنهان اقسام افکار و عقائید و ذهنیتها موجود است. دستهای بیگانه برای مقاصد شان مشغول فعالیت اند این نوع حکومت کردن برای مردم مخصوصا طبقه روشنفکر چندان خوشایند نیست. و فکر نمیکنم که سلطنت بعد ازاین بتواند دوام پیدا کند.
به نظر میرسد، تنها داوود خان نبود که این ضرورت را احساس میکرد وانطوریکه وقایع بعدی نشان داد شرایط برای تغییر و همگامی بانیازهای زمان از مدتها قبل فراهم شده بودند.

|
0

جملات قصار از بی خدایان

Posted by زولانه on ۲۳:۲۱ in
مطالب بسياري در سر دارم كه به جهت مصروفيت و كمي فرصت وقت نكردم آنها را آماده نمايم مطالبي كه شايد تعدادي از آنها موضوعيت زماني آن هم گذشته باشد.اما وعده ميدم كه به محض رهايي از مشكلات كاري آنها را آماده بسازم و نشر كنم.
مقاله تحقيقاتي آخر من در مورد قوانيني از اسلام هست كه ضرورت بازنگري در آنها احساس ميگردد كه هنوز كامل نگشته بناعا اين مطلب امروز را مشاهده نموده و بخوانيد تا فرصت بعد!!!

گلوریا استینم

گلوریا استینم :
انسان بیخدا همانند ماهی بدون دوچرخه است .

جورج كارلين

جورج كارلین :
مذهب مردم را متقاعد كرده كه : مرد نامرئی در آسمانها زندگی میكند كه تمام رفتارهای تو را زیر نظر دارد ، لحظه به لحظه آن را . و این مرد نامرئی لیستی دارد از تمام كارهایی كه تو نباید آنها را انجام دهی و اگر یكی از این كارها را انجام دهی ، او تو را به جایی میفرستد كه پر از آتش و دود و سوختن و شكنجه شدن و ناراحتی است و باید تا ابد در آنجا زندگی كنی ، رنج بكشی ، بسوزی و فریاد و ناله كنی ... ولی او تو را دوست دارد !

مارك تواین
مارك تواین :

چیزی كه مرا آزار میدهد قسمتهایی از انجیل نیست كه متوجه نمیشوم بلكه قسمتهایی از آن است كه متوجه میشوم .
فرانك لوید رایت فرانك لوید رایت :

من بخدا اعتقاد دارم فقط آن را طبیعت مینامم .
آلبرت انیشتین

آلبرت انیشتین :

رفتار اخلاقی یك انسان باید بر اساس نوع دوستی ، تحصیلات و برابری اجتماعی باشد و هیچ پایه مذهبی لازم نیست . انسانی كه بخاطر ترس از مجازات یا امید گرفتن پاداش بعد از مرگ زندگی كند در مسیر اشتباهی گام بر میدارد .

ناپلئون بناپارت ناپلئون بناپارت :

مذهب چیزی است كه مانع كشته شدن پولدار بدست فقیر میشود .
ریچارد داوكینز

ریچارد داوكینز :

من بر علیه مذهب هستم زیرا كه مذهب به ما یاد میدهد كه بدون درك جهان متقاعد و خشنود باشیم .

ناشناس ناشناس:

مذهب مانند قرص است ، نجویده فرو دهید .
فردریش نیچه

فردریش نیچه :
ایمان یعنی این كه نخواهی بدانی واقعیت چیست .

وودی آلن

وودی آلن :

فقط این نیست كه خدا وجود ندارد ، اگه توانستی آخر هفته یه لوله كش پیدا كن !

ناشناس

ناشناس :

دو دستی كه عمل میكند بهتر از هزاران دستی است كه برای دعا دراز شده است .

بنجامین فرانكلین

بنجامین فرانكلین :

فانوسهای دریایی از كلیساها امیدوار كننده تر هستند .

آرتور سی كلارك آرتور سی كلارك :

یكی از بزرگترین تراژدی های بشریت این است كه اخلاقیات بوسیله دین دزدیده شده است .
استیون هاوكینگ استیون هاوكینگ :

سیاه چاله ها این ایده را به ذهن خطور میدهند كه : نه تنها خداوند تاس می اندازد بلكه گاهی آنها را جایی می اندازد كه دیده نمیشوند .
كارل ماركس كارل ماركس :

مذهب ، آه خلق ستمدیده است ، قلب دنیای بی قلب و روح شرایط بی روح . مذهب افیون توده هاست .
بنجامین دیزرائیلی بنجامین دیزرائیلی :

آنجا كه علم پایان می یابد ، مذهب آغاز میگردد .


|

Copyright © 2009 از ديار غربت All rights reserved. Theme by Laptop Geek. | Bloggerized by FalconHive.