0

سير ورود تاريخی كوچی ها به هزاره جات

Posted by زولانه on ۲۳:۲۹ in
سال 87 حادثه ی تاسف باری در رابطه با مسائل داخلی افغانستان به وقوع پیوست که یاد آور نکاتی است که باید ریشه ی آن را در تاریخ کشور جستجو کرده و برای آن راه حل مناسبی پیدا کرد وگرنه این چرخه و اختالافات تا ابد باقی خواهد ماند. آن هم نزاع بین مردم بومی بهسودکه عمدتا هزاره هستند و کوچیهای پشتون که به ادعای یافتن چراگاه برای دامهایشان به این منطقه حمله کرده و تعدادی بی دفاع را کشتند و عدهای زیادی را بی خانمان ساخته اند.

با نگاه به گذشته علت اصلی این اختلاف را در همان پایه گذاری اولیه کشوری که افغانستان نامیده شد می یابیم. زمانیکه میرویس خان هوتکی با گرفتن فتوا برای مبارزه با شیعیان صفوی از مولویها و مفتیها در موسم حج بین سالهای 1700تا1707 میلادی خود را برای جنگ با شاه سلطان حسین صفوی مهیا کرد و با این فتوا بذر نفاق و دشمنی مذهبی را در کشور افشاند . تا آنجا که اسلاف او نیز بر پایه ی همین کاشته ها توانستند صفویان را شکست داده بنای حکومتی جدید را در ایران و افغانستان بنا گذارند که سر شار از استبداد و ستمگری است ،دوستی که تحصیل کرده ی یکی از کشورهای انگلیسی زبان بود نکته ی بسیار جالب و ظریفی را در مورد تاریخ و اهمیتی که آنها به تاریخ و موضوعات آن میدهند را عنوان میکرد و در مقایسه باید عنوان کنیم ما از تاریخ به هزاران سال قبل و فسیلها و سنگواره ها دلخوشیم و تاریخی که زندگی حاضر ما با آن گره خورده را اصلا نمیشناسیم بسیاری از ما تاریخ کشورهای اروپایی و همسایه ی کشورمان را بهتر از خودمان میشناسیم و تنها دلیل آن معرفی و تبلیغی است که آنان از خود و فرهنگشان داشته اند و ما غفلت کرده ایم .

همان طور که اشاره شد اختلافات مذهبی مهمترین مسئله امروز افغانستان به شمار میآید که چون شمشیر دو لبه ای همواره در دست عده ای عوام جاهل موردسوء استفاده قرار میگیرد وبه طبع متضرر عمده کسانی خواهند بود که نیرو و قوای کمتری نسبت به رقیب داشته باشند، برای روشن شدن این موضوع مصداق مشخصی را عرض میکنم. امیر عبدالرحمن در فاصله ی بین سالهای 1891-1893 با استفاده از این موضوع تمام اقوام سنی مذهب افغانستان را بر علیه هزاره های شیعه تحریک و پس از سه سال جنگ و غارت 60درصد از آنان کشته و باقی مانده را به عنوان غلام و کنیز در بازارهای قندهار،پیشاور و هند در معرض فروش و دادو ستد قرار داد. که جنایتی بسیار عظیم و هولناک از نسل کشی و برده داری را در تاریخ افغانستان رقم زد که آثار آن هنوز ادامه دارد با این کشتار بی رحمانه آنانکه جان سالم به در بردند به کشورهای ایران و پاکستان مهاجر شدند یا در دره ها و کوههای صعب العبور هندوکش ماوا گزیدند ، زمینهای حاصلخیز و مراتع غنی این مردم به افغانهای کوچی سپرده شد و عده ای از آنها کم کم با ساختن قصبات جدید و روی آوردن به زندگی روستایی و کشاورزی در زمینهای متصرف شده به زندگی نیمه روستایی پرداختند و عده ای نیز به همان زندگی شبانی ادامه دادند و تا حکومت ظاهرشاه اینان آزادانه و با پشتوانه حکومت هرگونه تعدی و تجاوزی را به ساکنین هزاره جات که مراتع بسیار غنی داشت انجام میدادند که تاریخ اوضاع بسیار دردناکی را در خود ثبت کرده است .

در این مقاله قصد احیانا توهین و یا نگاه یک جانبه به مسئله کوچیها و هزاره ها نیست بلکه صرفا بازشناسی موضوعی است که آب را از سر چشمه گل آلود کرده است و تا آن موضوع حل نشود نمی توان به کرامت انسان،حقوق او و استقلال و آزادی کشور دل خوش داشت . در این مقاله سعی شده است که سیر تاریخی ورود کوچیها به هزاره جات را بررسی کرده دلایل و پیامد های این پدیده را روشن نماییم .

در ابتدا تعریف مختصردرباره کلمه های کلیدی مانند کوچ، کوچ نشینی ، کوچی و هزاره جات را جهت درک بهتر مطالب ارائه میدهیم :

تعریف کوچ نشینی:

منظور از زندگی کوچ نشینی آن نوع زندگی است که در آن انسان از راه پرورش حیوانات و معمولا با بر خورداری از فرآ ورده های کشاورزی زیست میکند و در پی چرا گاههای طبیعی سالیانه از محلی به محل دیگر کوچ می کند.

1 کوچ نشینان مجبورند طوری مسیر حرکت خود را بر گزینند که به چرا گاههای طبیعی دسته داشته باشند و اغلب ترجیح می دهند از دهات دوری کنند زیرا به علت صدمه ای که از عبور آنها به مزارع می رسد گاه موجب درگیری میان آنان و ده نشینان میشود.2

مهمترین وجه تمایز این نوع زندگی عبارتند از :

1ـ وابستگی انسان به حیوان

2ـاستفاده از چراگاههای طبیعی

3ـکوچ و یا جابه جایی انسان و دام به منظور بهره گیری از چراگاههای طبیعی و احتراز از گرما و سرمای شدید.3

کوچ:

کوچ به معنی عزیمت و مهاجرت در فارسی هست . این کلمه معرف مردمی است که در چادر زندگی میکنند و دایما در حال نقل و انتقال هستند.4

کوچی:

کلمه کوچی به معنی خانه به دوش است . دربخش جنوبی افغانستان شرقی به سمت قندهار کلمه کوچی درست مساوی واژه پویندا و پوندا به معنی چراننده (مشتق از کلمه پشتو پاول به معنی چرانیدن ) به کار برده میشود.در زبان پاکستانی و در ادبیات انگلیسی هند کلمه پویندا عموما به معنی کوچ نشینان افغانی (پشتو) و بخصوص به معنی کوچ نشینان تاجر استافاده می شود.5

هزاره جات:

هزارستان یا هزره جات در مرکز افغانستان کنونی واقع شده است . از طرف غرب به غور و دولتیار و هرات از جنوب به قندهار و نواحی گرشک و توابع فراه و اسفزار؛از مشرق به غزنین و کابل و قلات ؛ و از شمال به قطغن و بلخ محدود است . پس از حمله عبدالرحمن خان در حدود سالهای 1892 م و شکست هزاره ها اکثرا محل سکونت این قوم به سایر طوایف سنی مذهب داده شد . وهزاره ها به خراسان ترکستان بلوچستان و هندوستان(پاکستان فعلی) مهاجرت کرده اند.6

کوچیها طی دوره های مختلفی وارد هزاره جات شده اند که در این مقاله به بررسی اجمالی این جریان پرداخته ایم .

• دوره امیر شیر علی: (1863-1880)

هزاره جات قبلا مجزا و منفرد بود مسیر معمولی کروانها از هزاره جات نمی گذشت ولی فقط از حدود آن عبور می کرد.7

بنای افغانستان جدید همراه با وحدت و تثبیت حاکمیت آن در کل کشوراز سلطنت امیر علی شیر خان 1863ـ 1880)شروع و در زمان امیر عبدالرحمن (1880ـ1901)ادامه یافت این تحولات نیز برخی تغییرات مهم را برای کوچ نشینان فراهم آورد. در سابق که ظاهرا کوچ نشنان کمتری وجود داشتند ییلاقهای شرقی پشتونها منحصر به مناطق خود آنها بود و کوچ نشینان فقط به حول و حوش سلسله کوههای مرکزی افغانستان میرفتند.8

کوچ نشینی با مقررات دیگری حتی با مقدار کمتری در افغانستان وجود داشت من جمله کوچ نشینان پشتون در مناطق شرقی و جنوبی و بعضا در مرزهای سلسله کوههای هزارستان ،دیگرمناطق هزاره نشین ، ولایات شمال و غرب کشور ییلاق میکردند.9

می توان این نظر را مطرح کرد که کوچ نشینی در محدوده هزاره جات به صورت بسیار کمی وجود داشته و روابط کوچ نشینان و ساکنان بومی دوستانه بوده است چون درگیری و نزاعی را در آن ایام به ثبت نرسیده است.

• امیر عبدالرحمن خان: (1880تا1901)

اما از دوره ی امیر عبدالرحمن 1888 با توجه به برنامه ای که امیر و دستگاه حاکم برای تضعیف و از بین بردن هزاره ها پی ریزی کرده بودند را میتوان از دلایل اصلی ورود کوچیها به هزاره جات و ظلم و تجاوز آنها نسبت به ساکنان بومی منطقه قلمداد کرد. دوره عبدالرحمن را میتوان آغاز کشمکش و تصرف غاصبانه زمینهای هزاره ها را توسط کوچیها مطرح کرد.

" شکایت سردار عبدلقدوس خان ...اگر چنانچه مردم می بودند و غیرت قومی می داشتند ...دمار از روزگار مردم هزاره کشیده و وجود ایشان را از مملکت افغانستان نیست و نابود می کردند و از خاطر والا که پیشنهاد ضمیر منیر دارد و می خواهد که اراضی و املاک هزاره را به مردم درانی بدهد آگاه می شدند".10 همانطور که پیش تر گفتیم عبدالرحمن از رهبران مذهبی تسنن خواست که علیه هزاره های شیعه (بی دین ) فتوای جهاد بدهد او زمینها و دارایی زنان و فرزندان هزاره ها را پاداش آن ها یی تعیین کرد که در این جهاد شرکت کنند نیروی عظیمی تشکیل شد حدود 30تا40 هزار فوج پیاده نظام حدود 10هزار سواره نظام و غریب 100 هزار نیروی غیر نظامی اغلب داوطلبان پشتون به این جهاد کوچی ها ی افغان بودند که مدت ها پیش از این می خواستند تا علیه هزاره ها اعلان جنگ کنند . در تمام شهر ها وضعیت اضطراری اعلام شد حتی حکومت بریتانیا پیشنهاد مساعدت جهت اعزام مستشاران نظام برای عبدالرحمن کرد.11 "عبدالرحمن سرزمین های مردم هزاره را ملک دولت دانست و عنوان مفتوح العنوه را بر آن سرزمین جاری کرد."12

از 1892 به بعد که امیر عبدالرحمن خان هزارجات را فتح کرد و آن را زیر تسلط مستقیم خود قرار داد ما کوچ نشینان را به تعداد زیاد در هنگام تابستان در این بخشها ی مرکزی کشور می یابیم . رویداد بعد از آن فتح بود که چراگاهای هزاره جات بین قبایل مختلف کوچ نشین به عنوان پاداش همکاری آنها در این فتح و برای کسب اطمینان از عدم قدرت گرفتن مجدد هزاره ها تقسیم شد . امیر عبدالرحمن خان به شعب مختلف قبیله ای برای چراگاههای جدیدشان تاییدیه رسمی (فرمان) داد و این نظام که شامل تقسیم زمین بین هزاره ها و کوچ نشینان نیز می شود با کمی تغییرات به قوت خود با قی است .13

در این دوره سیاست عبدالرحمن مبنی بر شکست هزاره ها بود که به عنوان یک گروه قومی نواحی کوهستانی فشرده ای را اشغال کرده و خطری بالقوه برای افغانستان به شمار می آمد . 14

نیت عبدالرحمن در مورد رعایای هزاره اش روشن بود تخلیه هزاره جات از هزاره ها سیاست های قومی عبدالرحمن به نابودی کامل ساختار اجتماعی هزاره ها و جایگزینی آن با یک ساختار جدید منجر شد.15

فروختن و دادن زمین های هزاره به افغان ها و تشویق کوچی های پشتو به پایمال نمودن کشاورزی هزاره ها بود.

قسمت های مهم این سرزمین ها به پشتونها داده شد مانند ارزگان، حجرستان ،میانه نشین، شویی، بوباش، غلندر، دای چوپان، مسلک سفلان و...

علاوه بر آن مناطق دیگر هزاره جات را نیز محل تاخت و تاز خانه به دوش ها و کوچی هی بی رحم خشن قرار داده که کوههای سبز و خرم آن مورد استفاده مواشی و دام آنها باشد و این کوچی ها را تشویق و آزاد گذاشت بلکه سفارش کرد که به زراعت مردم نیز تجاوز کنند و آن را پایمال نمایند تا مردم هزاره مجبور شوند آن منطقه را ترک گویند.16

عبد الرحمن دستورداد که هزاره ها دیگر حق چراندن چمن ها را از کوچک وبزرگ ندارند به معنا آن است که این مردم نباید زنده باشند.17

پس از اینکه مقاومت هزاره ها به کلی در هم کوبیده شد نوبت توزیع زمین هایشان به دیگران ووضع مالیه سنگین بالای کسانی که هنوز فرار نکرد ودر ملک باقی مانده بودند شروع شد در سال 1273 شمسی در روز 17 ذی حجه 1311 قمری. امر شد که املاک علاقه جات ورث رسوخ جوی وغیره را مساحت کرده ودر قید جریب آرند از جمله املاک میدان وکسانی که در محاربات به درک اسفل رفته است اکثر ایشان سید وزوار و کربلایی و میر و میرزاده بود...یا دستگیر شده اند تمامت خالصۀ دولت دانسته داخل دفتر ضبطی کنند از صدد این حکم اکثر املاک هزاره ضبط دیوان سلطنتی گشت.18

درسال 1312 هجری قمری ابراهیم خان علیزایی ... طائفه ای « کاکری» با اقسام خویش ورمه گوسفندان وگله اشتران داخل علاقه شنیعه تحت دامگیری شده وچراگاههای مردم هزاره را تلف کرده زراعات ایشان نیز علف دواب ومواشی خودغدند وچهار تن از هزاره را مانع از زراعت خود شده بودند به قتل رساندند. 19 مقارن این حال مردم کوچی افغان که بیست هزار روبرو دولت التزام نامه داده بودند چراگاه وآب ومواشی مردم مالشان ایشان جسوران تجاوز کرده علاوۀ بر مراتع آن مردم ، مزارع ایشان را نیز تلف وعلف ودواب ومواشی خود کردند هزارگان بنا به سببی که جبال وچراگاه یشان را دواب ومواشی افغانان کوچی می خورند وچمن ها دولتی شد، ترک مالداری کرده خسارت زیاد به سکنه مملکت روی داد.20

وقایع سال 1314 ه.ق. جمعی از اولاد ه دارونکه شرفیاب حضور انور شده خواهش زمین «چور» هزاره ای کرده در روز 13 ربیع الثانی 1314 بنام ایشان صادر گشت که املاک ضبطی ورعیتی به آنها داده شده واز صدور این حکم نقاهت مردم درانی وخلجایی از کوچی زمین دار خواهان ملک زمین شده شروع به ملک گرفتن هزاره ها کردند در ابتدا کار مردم ملّی خیلی تونی از تداوم وضع هزاره جات زمین می خواهند بگیرند تا جواب فرموده شود زمین های چنارتو وکهنه کمله داب فوج بیاده نظام «فو فلزایی » دادند .

قوم ایوب زای ومزمل زای را در دریۀ شاه علی و قدم وشیخه ارزگان زمین داده شوند سال 1315 ه.ق. در خصوص کسانی که در افغانستان زمین ندارند دستور داد زمین به دهند.

دوست محمد خان مردم افغان توچی را که چهارماه در افغانستان آمده بهره یاب تلف وتجارت وغیره می شوند وهشت ماه در هندو... در زمرۀ بی ملک به قلم آورده ، بسیار از اصلاح هزاره را به ایشان داد چه ایشان هم مهاجرند وزمین ندارند.21

ملک ارزگان وقلندر وبوباش و میانه نشین و پشه و شیر داغ و زاولی و سلطان احمد و حجرستان و تمزان و گیزاب را متصل جرقی ومالستان وهزاره دایزنگی تمام چنانچه بیاید به مهاجرین وناقلین افغان داد.22

ملافیض محمدکاتب هزاره اطلاعات جالبی از تسلط کوچی ها درهزارجات دراختیارماقرارمیدهدازجمله مینویسد در19شئوال1311هجری امیرعبدالرحمان دستورداد که تمام مرغزارهای هزارجات باید دراختیار دولت قراربگیرند وهزاره ها حق استقاده ازآنهاراندارند پس ازصدوراین حکم ،حکام دولتی مرغزارهای هزاره رابه افغانهای کوچی واگذارکردند ،مالداری مردم هزاره روبه تنزل نهاد وباعث قلت لحوم ودسوم گردید .23 عبدالرحمن علاوه بر آن مالیاتهاتی بسیار سنگینی نیز برای هزاره ها مقرر کرد و این باعث مهاجرتهای دسته جمعی و پراکندگی مردم هزاره در خارج از افغانستان گردید.24

کاتب در نژاد نامه افغان اسامی بعضی از قبایل کوچی را که در هزاره جات مسکن گزیده اند ذکر کرده است:

فرقه اچک زایی

7500 خانه در کوه کوژک و اطراف آن متوطن و اکثرا تبعه انگلیس هستند و عدهای متصرف علاقه ای چوره ی هزاره که حکومت به ایشان موهبت فرموده و اکثر رمه داری .....اغلب به سرقت و رهزنی روز به سر برده ، به غایت شریر و متمرد و حرام خوار و بد کردار و زشت گفتار و کج رفتارند.25

فرقه الکوزایی

18750 خانه ...که در علاقه چهچه هزاره ...امرار حیات می نمایند.26

فرقه نورزایی

43750 خانه ... مال و خونشان را شیعه مباح و کافر دانسته، حلال و مباح می پندارند، و همواره مباشر این فعل شده و می شوند و عموم افاغنه و سنیان افغانستان بدین عقیده راسخ و همداستانند. الغرض رمه داران این فرقه بهار و تابستان در سیاه بند متعلق قوم تایمنی واقع متصل هزاره جات رفته ،روز ییلامیشی بسر برده ،در زمستان به مقام و موطن خود باز گردیده راه جهالت و شرلرت می سپارند.27

فرقه مهمند

... در بهار و تابستان به هزاره جات روز ییلا میشی به سر برده و در زمستان به موطن خود شده به مکاری وغیره مواظب و مشغول می شوند.28

فرقه پنی

100،000نفراز راه ییلامیشی در افغانستان نیز آمده در هزاره جات رفته،بخریف(پاییز) بر میگردند و عده ای علاقه گزگ و ارغنداب هزاره ی جاغوری را به امر حکومت متصرف شده اند.29

فرقه نیازی

از جمله ایشان قبیله مرهل و کندیو متی بادیه نشین و رمه دالر و تاجر و عده ای در بخارا تجارت کرده ، چندی روز ییلامیشی در بهار در هزاره جات و در زمستان در نواحی قندهار و غیره زیسته...30

فرقه دفتایی

250 خانه و بعضی بادیه نشین و کوچی و تاجر وبرخی در علاقه وانه متمکن و عده ای مزارع و مراتع قوم هزاره زرتک را به امر حکومت غاصب و متصرف و نبذی از تجارتشان قلاع و مزارع عمده هزاره باغ غزنین را به نصف و ثلث و ربع و خمس و ثمنش به جانت داری و پشتیبانی حکومت مالک گردیده ، هزاره ها جلای وطن و در خارج و داخل مملکت دچار ذلت و محن شده اند.31

فرقه توخی

این فرقه 15 هزار خانه و در اطراف و نواح قلات و نهر ترنک از پل سنگی تا علاقه شیبار متمکن و مواضع ارغنداب ملحق هزاره دای چوپان که به امر حکومت در دست غاصبانه ی افاغنه متفرقه رفته و میزانه و جنوبی وادی ناوه و حصه پایان آن و خاکاک و سر اسپ و جنگیرد و شاه مردان و نفس ناوه و شیبار و بلتاغ و مندان متصرفند.32

فرقه سلیمان خیل

این فرقه با شعب مذکور خود و فرقه ملاخیل کوچی که جلگای هجرستان هزاره دایه و فولاد ه را به امر حکومت تصاحب کرده است ...و همواره رهسپر سرقت و قتل و غارت سکنه مملکت از هزاره و افغانند ...خلل انداز امور حکومت و تاخت و تاز رعیت ،خصوص هزاره که شیعه اند می شود.32

فرقه علی خیل

این فرقه با سلیمان خیل زاده دو برادر و در شرارت و خصائل رذدیله با هم برابرند... با هزاره ی زیرک و نیران جاغوری ساکن و چند خانه قلاع الو م لالای هزاره قلندر را به امر جائرانه حکومت متصرف ...و همواره به شرکت قوم سلیمان خیل راه سرقت می سپارند .33

فرقه اندر:

22500خانه و اکثر در علاقه شلگیر از خطه جنوبی شهر غزنین .... چندی در قریه گزک هزاره جاغوری که به امر حکومت تصاحب غاصبانه کرده اند ساکنند.34

فرقه ترکی

1875خانه... در عهد عبدالرحمن خان قوم هزاره مغلوب و مقهور و مستاصل گردیده ایشان در مراتع مخضره هزاره جات راه دخالت یافته ....از راه تمزان در ملک هزاره رفته مزارع ایشان را تلف و مراتع شان را را علف دواب و مواشی خود کرده و هزاره ها را قتل و غارت نموده ، در قشلاق گاههای نواح قندهار خویش بر می گردند.35

حکومت که به نیست و نابود کردن هزاره میل خاطر دارد باز پرس نکرده مالیات و غیره تکالیف خود را از هزاره ها اگر دارا و گر نادار باشد بطوع و اجبار اخذ می نمایندو هزاره تاب و توان اقامت نیاورده جانب خراسان و خاک مقبوضه انگلیس و روس روی هجرت نهاده و می نهند.36

فرقه خدوزایی

...در کل افغانستان 2500 خانه به غایت متعصب و با شیعه معاندند. چنانچه تا می توانند به ذرائع و وسائل به شیعه ها ضرر مالی و جانی می رساند.39

افاغنه سروانی

بسی جنحه و جنایات نسبت به شیعه خفاء از قول به فعل آورده و می آورند و زیان رسانیدن به شیعه و ریختن خون شان را حلال و مباح و ثواب می شمارند.40

همانطور که مشخص هست بیشترین حجم آمدن کوچی ها به هزاره جات را ذکر کرد که بعد از این دوره پای کوچیها باز شد و آنها هر ساله در ییلامیشی(فصل قشلاق تابستانی) برای استفاده از مراتع هزاره جات به این مناطق می آیند.

• حبیب الله 1901تا1919 میلادی

مقارن حکومت حبیب الله عشایر و قبایل کوچی از سرزمین های جنوب و جنوب شرقی و از مسیر هزاره جات در این زمان برای عبور کوچیها و ناقلین مساعد بود زیرا در خود هزاره جات کوچیهای شرقی و جنوبی به صورت کاروانهای بزرگ یغماگر در رفت و برگشت بودند.41

در این دوران قبایل کو چی از نواحی جنوب ارزگان را زیر پا گذاشته وارد دایزنگی گردیده و مدام به قتل و تاراج دست می زدند و عده ای می ماندند،عده ای پس می رفتند و عده ای به سوی شمال راهی می شدند ، در خلال همین سالها جنگهای خونینی بین جوخه های مسلح قبایل و هزاره های محل در گرفته با عث تلفات جانی و مالی میگردید.42

هزاره جات از لحاظ ارضی ، انسانی ، مالی و سیاسی بطور بی سابقه فشرده و خلاصه گردید. علاقه های وسیع در جنوب مانند دایچوپان، اجرستان،دهراود،گیزاب،چوره ،خاص ارزگان ، بوم بازار، باغو چارو... به تصرف قبایل پشتون قندهاری و قلجائی در آمد و به همین گونه در نقاط زرخیز دیگر هم افغانهای بی وطن مسکن گزین گردیدند، این دفعه تاجران کوچی پا را در عرصه اقتصاد محلی هزاره گذاشتند . کاروانهای تجارتی اقوام جنوبی متاع هندی (پاکستانی ) را چند برابر به مردم می فروختند و در مسیر رفت و آمد آنها در چند نقطه ی هزاره جات بازار چند هفتگی دایر می گردید.43

در این دوره (1919ـ1901) مراتع دشت ناهور به قبایل خوتی تره کی و ختایی داده شد .44

دوره حبیب الله بخش کوچکی از هزاره ها از ایران به افغانستان بازگشتند با سقوط شاه امان الله و به دنبال آن 9ماه هرج و مرج که در سراسر افغانستان گشترش داد صحرا نشینان پشتو یکبار دیگر با حمایت حکومت کابل سلطه خود را بر جامعه و اقتصاد هزاره ها تحمیل کرد و به طور چشمگیری آهنگ تو سعه آنها را کند ساختند.45

• اما ن الله :1919تا1929میلادی

امان الله خان در طی نطقی دروازه های افغانستان را بر روی سیل مهاجرین هندی باز گذاشت و نظامنامه ای در 8 فقره ترتیب و منتشر ساخت که طبق آن در افغانستان برای هر مهاجر 6 جریب و برای متاها 8 جریب زمین زراعتی با تخم زراعتی و... داده شود.46

امان الله از این مهاجرین یا دعوت شدگان به گرمی استقبال می کردو طبق مدارکی که غبار ارائه داده است این گونه اراضی مشروع وقفه ی ملت افغانستان را بدون هیچ گونه مجوز قانونی بدانها حاتم وار می بخشید.47

• حبیب الله کلکانی(بچه سقا) ۱۸ جنوری ۱۹۲۹ تا ۱۵ اکتوبر ۱۹۲۹

جنگهای دیگراز طرف کوچیها و پشتونها ی مجاور بر آنها تحمیل گردید که در آن سال جنگهای زیادی کردند مردم ده مرده مورد تهاجم پشتونهای کاکری و غلجایی قرار گرفتند و جنگ شایانی کردند خلاصه تا آمدن نادر خان به کابل و شکست تمام نیرو و قوای سقو ی ، هزاره جات به طور عموم و بهسود به طور خاص در حال جنگ بود ند .این مقاومت تا سقوط سقاوی ادامه داشت

• محمد نادر خان:1929تا 1933

خط دیورند حایل بین اقوام شده بود این امر در شرایط مقطعی برای اتحاد « پان پشتونیزم خالص» صدمه وارد میکرد

با همکاری اینگلیس و زیرکی محمد نادر خان طرح نو و نقشه جدیدی پی ریزی کردند و آن دعوت گسترده از قبایل آن سوی سرحد به داخل کشور به میزان ورود پشتونهای سر حدی به افغانستان ، اهالی بومی از مناطق پدری رانده گردیده راهی هندوستان_ایران و خاک روس می شدند.

دعوت از پشتونهای آن سوی سر حد یا به اصطلاح «مهاجرین هندی» به علت خالی شدن منطقه ی وسیع از کشور از سکنه و احساس حقارت و کمبود در کتله قومی پشتون صورت می گرفت.48

جنگ شدیدی بین یک عده از مردم هزاره جاغوری در منطقه ده مرده با پشتونهای مجاور که عامل اصلی آن اقوم کاکر بود پیش آمد ...در این جنگ یک تهاجم وسیع از طرف پشتونها صورت گرفت که به اثر استمداد و یاری خواستن قوم کاکر که مجاور قریه ده مرده بودند مردم دیگر پشتون از منطقه قلات و حتی سر حد افراد بیشماری گرد آمده ....49

• محمد ظاهر شاه :1933تا1973

در دایکندی شخصی به نام اجی غنی می آمد وسایلی را که از پاکستان آورده بود سر مردم می فروخت . می گفتند ما از از پیشاور که حرکت میکنیم شتران کرمان ،کرمان گفته می رفته،علفها را میچرند و می خورند بعد از 4-5 ماه بر می گشتند ارمان ،ارمان (حیف) میگفتند و بر می گردنند .پارچه های ارزان قیمت و بره و...به زور سر خانه ها می گذاشتند و سال بعد پولش راچند برابر دریافت می کردند کسی جرات نداشت اعتراض کند . در این زمان نیز کوچیها مردم هزاره جات را چورو چپاول می کردند ومورد حمایت دولت قرار داشتند .قیامهایی مانند قیام ابراهیم خان گاو سوار بر علیه این بی عدالتی در شهرستان صورت گرفت . 50

• داود خان: 1973تا1978

درزمان حکومت داوود خان از سال (1352 – 1357) ش کوچی ها مورد حمایت همه جانبه یی دولت قرار گرفتند حتی مسئولیت امنیت بعضی مناطق هزارجات از جمله منطقه پنجاب به کوچی ها سپرده شد.

مسئله اول جنگهای متعدد بود که بین مردم هزاره و کوچیهای افغان به اثر تجاوز کوچیها در اماکن متعدد صورت گرفت مانند علاءالدین غزنی و کوچیها در آنجا، دیگر در حدود شیر داغ جاغوری ، سومی که از همه مهمتر و انعکاس داشت جنگ مردم اوت قول جاغوری و افغانهای کوچی جوری بود که قضیه در سال 1333 تعدادی از افراد پشتون در حالیکه همه مسلح بوده اند در بازار اوت قول وارد گردیده چند نفری را به قتل می رسانند و بعد قفل دکانها را می شکنند و اموال را سزقت می کنند ...از طرف دولت هیاتی میگردد تا قضیه را از طریق مسالحه حل کند ...چون پشتونهای کوچی شناسنامه ندارند و افرادشان مشخص نیست ... در مقابل هر نفر که ادعا کرده بودند مفقو دالاثر شده مبلغ 30000 افغانی معین شد که به افغانهای کوچی داده شود .51 به دنبال دستو.ر داوود خان مبنی بر اتلاف مزارع هزاره ها کوچی ها به طور گستر ده تر از همیشه به آن مناطق سرازیر شدند و هجوم آوردندو در سرتا سر مناطق هزاره جات مناطق زمین های زراعی و کشت و زار آن مناطق به صورت وحشیانه پایمال نمودند . از آن جمله در ولسوالی ناهور از مربوطات ولایت غزنی با هجوم شوم کوچی ها زمین ها و مزارع اطراف مرکز ولسوالی نابود گردید.52

در سال بعدی یعنی سال 1354 کوچی با تجربه گرفتن از سال گذشته خود که به تنهایی نمی تواند کاری از پیش ببرد و مزارع گندم و علفزار و چراگاههای این مردم را نابود نماید . بخورد گله های گوسفند و شتر خود بهد در این سال با پشتوانه حکومت و شخص حاکم منطقه ناهور از همان ابتدا در این منطقه آمدن و ملک وزیر لیدر و بزرگ دو طائفه از کوچی به نام های عمر خیل مستقر در چوک و گورگی ستقر در انگورگ در معیت و همرای حاکم و ولسوال ناهور با در دست داشتن نقشه ظالمانه حکم سلطانی میل کوچی وارد منطقه شده و فراتر ازآنچه که در این نقشه ننگین و استبدادی به عنوان چراگاه مفت و مجانی و میل کوچی تعیین شده بود را ادعا کردند و اظهار داشتند که مرز میان میل کوچی و مردم ده نشین یخشی کوه قلتوب و کوشه دوستی است که با این وجودمردم ده نشین این منطقه از در خانه خود نمی توانستند پا فراتر بگذارند.53

ماجرای معروف است در سال1354 ش درولسوالی پنجاب ولایت بامیان که والی وقت بنام عبدالخالق رفیقی وقومندان امنیه اش شخصی بوده بنام قومندان سرباز است که اهالی پنجاب ، ورس و یکاولنگ به مرکز ولایت از کوچی ها شکایت میبرند قومندان سرباز مامور حل این قضیه میگردد و مجلس آماده میگردد طرفین دعوی هم حضور داشته قومندان امنیه پشت میکروفون قرار میگیرد تا راه حل عادلانه از زبان نماینده دولت جمهوری داوود خان را مردم بشنوند نماینده دولت جمهوری با کمال بی شرمی صدا میزند اگر کوچیها شتران شان زمینهای زراعتی هزاره ها را نمی چرند من خودم شتر می شوم زمینها را می چرم !

اینست راه حل عادلانه نماینده حکومت جمهوری ! که ازآن به بعد آن مردک بنام قومندان گاو معروف گردید! در همین مجلس یکی از روحانیون شجاع صدای اعتراض خودرا بلند می کند اما در همان مجلس با ضرب شتم وتهدید خاموش میگردد.54

باری دیگر بعد از کودتای هفت ثور 1357 ش کوه های هزارجات نیز چراگاهی عمومی اعلام شد ولی خوشبختانه عمر حاکمیت کودتایی 7ثور در هزارجات خیلی کوتاه بود .55

• مجا هدین : ( ۲۷ اپریل ۱۹۹۲ تا ۲۶ سپتمبر ۱۹۹۶ میلادی

ولی دردوران جهاد ومقاومت مردم دیگر کوچی ها هوس حضور درهزارجا ت را نکرد زمینهای هم که قبلا توسط کوچی بزور واجبار غصب شده بود دادگاههای اسلامی و شرعی در دوران جهاد آن قباله ها را فسخ نموده وزمینهای مردم رابه مالکان و ورثه آنها برگردانیده شد .54

• طالبان: ۲۷ سپتامبر ۱۹۹۶ تا ۱۲ نومبر ۲۰۰۱

همچنان الین آر پروشر از کریستن ساینس مانیتور در مقاله خود با عنوان کوچی ها نقابی برای القاعده چنین مینگارد" معاون ‏بن لادن (الظواهری( توسط کوچیها از افغانستان به مرز پاکستان فرارداده شد". وی همچنان بقول یکی از افسران که در ‏خط مقدم جبهه قرار داشت، گفت" این فرهنگ کوچیها است، تا هرکسی که در حال فرار و یا تعقیب باشد، برایش پناه دهند. ‏سردار خان معاون فرماندهی 600 نفری نیرو های عملیاتی در خوست گفت" القاعده از کوچیها منحیث سپر استفاده میکنند، ‏و کوچیها آنان را پناه داده و مواد مواد غذايي در مقابل پول برايشان تهيه مي دارند"گاروود طي تحليل از حالت كو چيهاي افغانستان چنين اظهار است:" کوچیها نقش سیاسی بسیار کلانی در دوران ‏سلطه طالبان داشته اند، و (بعد از شکست طالبان) آنان از دولت کرزی در انتخابات2005 حمایت و پشتیبانی کرده اند".‏

گاروود همچنان اذعان داشت " نعیم کوچی یکی از قوماندانان معروف طالبان که در سال 2003 توسط نیرو های آمریکایی ‏زندانی شده بود، در اواخر 2004 از زندان (شاید هم به اشاره کرزی) آزاد شد، که رئیس جمهور کرزی به افتخار وی ‏ضیافت کلانی ترتیب داده، تا بتواند حمایت کوچی ها را به خود داشته باشد.55

تااینکه باری دیگردرزمان حاکمیت سیاه طالبان درسال 1379 ش با حمایت وزارت دفاع طالبان کوچی وارد هزارجات شدند تمام کسانیکه زمینهای اجدادی شان توسط دادگاههای اسلامی به آنها وورثه آنها برگردانیده شده بود مورد آزار اذیت قرار گرفتند .

• حامد کرزای: ( 22 دسامبر 2001 تا کنون )

در سالهای اخیر گزارشهای را مبنی بر برخوردهای مسلحانه بین کوچی ها یی که در طول تابستان به مناطق مرتفع مرکزی کشور می کوچند و مردم محل که عمدتا اقوام هزاره هستند دریافت نموده ایم . چنانچه طی 5 سال اخیر شاهد برخورد اهالی با کوچی ها در بهسود ولایت میدان ـ وردک و هم چنین منطقه ناهور ولایت غزنی بوده ایم که تلفات جانی و مالی راهم به دنبال داشته است . مردم محل ادعا دارند که حق استفاده از علفچراها متعلق به باشندگان دایمی همان محلات است زیرا یگانه وسیله معشیت مناسب در مناطق مرکزی پرورش مواشی استکه آنهم متکی به همین علفچرهای موجوده مناطق مرکزی است .اما کوچی ها ادعا دارند که مناطق مرتفه مرکزی افغانستان ساحه علفچر های تابستانی شان بوده و ایشان در این زمینه داری اسناد مالکیت نیز هستند. این اسناد مالکیت عمدتا در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 م از طرف شاهن همان وقت صادر شده است.56

• بهار 86(2007 میلادی)

بار دیگر در بهار 1386 آوازه ظلم و چپاول گری کوچی ها از مناطق هزاره جات افغانستان در سر تاسر جهان پخش شد.57

• بهار 87(2008میلادی)

وباردیگری بعد از چندین سال آرامش درحکومت قانون و مدعی دموکراسی کوچی های تحریک شده از جانب حلقات معلوم الحال سبب ناآرامی هزارجات وباعث آواره شدن هزاران زن ، کودک ، پیروجوان گشته است وهمچنان چند نفر به قتل رسیده و تعدادی زخمی و تعدادی هم مفقودالاثر شده است.58

رابطه کوچیها و ساکنین منطقه :

افغانهای کوچی در هزاره جات می آمدند چای و پارچه و... را در سر خانه میگذاشت و می گفت سال دیگر من از اینجا پولش را می گیرم.59

رابطه تجاری

تجارت کوچ نشینان افغانستان مرکزی از 50ـ60 سال قبل آغاز شد...تعدادی در هر محل که اردو بزنند از وردک گرفته تا سراسر هزاره جات با چادرهای پاکستانی خود بازار کوچکی بر پا میکنند .هدف عمده ی آنها رسیدن به یک یا دو تا از سه بازاری بزرگی است که درست در مرکز افغانستان برگزار میشود.60

داد و ستد معمول در بازار یا به صورت نقدی یا قسمتی با کالا است و اغلب پرداخت بهاء کالا تا سال بعد به تاخیر می افتد. نوع اخیر دادو ستد در بین هزاره جان به خصوص با قبیله های مجاور رایج است.61

قدمت این بازارها زیاد نیست؛ زمان شروع به کار آنها از حدود سال 1930 است . قبل از آن فقط یک بازار و آن هم در جلگه کرمان واقع در بخش غربی هزاره جات در محلی به نام ده زنگی واقع بود . به دلایل گوناگون و بخشی به علت فشار کوچ نشنان شرق بازار فوق الذکر به طرف غرب و به منطقه ایماق منتقل شد.62 در این دادو ستد و در مبادلات سود غیر خالص سالیانه کوچ نسینان هرگز کمتر از 100درصد در سال نبوده و اغلب بیشتر از 200درصد است. بهاء کالایی که هزاره از کوچ نشین میخرد به ندرت نقدی پرداخت می شود؛ بدهی ثبت میشود و تصفیه آن تا سال بعد به تعویق می افتد . اغلب بدهی تبدیل به تعهد واگذاری گندم در سال بعد میشود و اگر تصفیه دیون بیش از یک سال طول بکشد معمولا به ازای هر سال دو برابریا سه برابر میشود ودر پی این مطلب بین قیمت پیش پرداخت و جاری گندم تفاوت ایجاد می شود که پرمنفعت ترین نظام برای کوچ نشینان میباشد.

برای هزاره این نظام یک دور تسلسل باطل است. زیرا در تصفیه حساب نهایی بدهی معوقه کوچ نشینان گوسفند گاو و در وهله آخر زمین را تملک میکنند.

نتیجه آن تجارت گوسفند در مقیاس عظیم برای تامین غذای مناطق پر جکعیت شرقی است فعالیتهای قدیمی محل و نقل کاروانی بین هند و افغانستان و سر انجام غلبه بر مرکزافغانستان.

نتایج تجارت کوچ نشینان با هزاره ها (دادو ستد قبایل مجاور ) در اثر تقابل تاریخی و کهنه این دو گروه سوداگر در جریان توسعه خاص خود تاثیر گسترده ای دارد؛این حقیقت که کوچ نشینان در حوزه سیست و توان ماد ی طرف حاکم هستند.63

باید بگوییم اکنون انگیزه تملک زمین نسبت به هر زمانی در گذشته قوی تر شده است. دلیل این موضوع آن است که متهورترین افراد کوچ نشین پی برده اند که دیگر سختیهای زندگی آنها به عنوان تاجران کاروان و استثمار آهسته هزاره ها کاملا مطابق نیاز روز و با ارزش نیست ملاحظات سیاسی هم در این مسئله مورد نظر است. 64

پی نوشت ها:

1.کوچ نشینی در ایران(پژوهشی درباره عشایر و ایلات)،سکند اماناللهی بهاروند،آگاه،؟،تهران،ص1

2.همان،ص3

3.همان،ص2و3

4.اقوام_کوچ نشینی(مجموعه مقالات)،به کوشش محمد حسین پاپلی یزدی،آستان قدس رضوی،1372،مشهد،ص 14

5.همان،ص14و15

6.مردم هزاره و خراسان بزرگ ،محمد تقی خاوری،عرفان،1358،تهران،ص 15

7.اقوام_کوچ نشینی(مجموعه مقالات)،به کوشش محمد حسین پاپلی یزدی،آستان قدس رضوی،1372،مشهد،ص 27

8.همان،ص 26

9.

www.armans.info

10.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص 212

11.هزاره های افغانستان،سید عسکر موسوی،مترجم:اسدالله شفایی،اشک یاس،1387،تهران ،ص 171

12.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص 268

13.اقوام_کوچ نشینی(مجموعه مقالات)،به کوشش محمد حسین پاپلی یزدی،آستان قدس رضوی،1372،مشهد،ص 26

14.هزاره های افغانستان،سید عسکر موسوی،مترجم:اسدالله شفایی،اشک یاس،1387،تهران ،ص 159

15.همان، ص 179

16.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص268

17.هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت،بصیر احمد دولت آبادی،ابتکار دانش،1385،قم،ص 172

18.همان،ص 176

19.همان،ص179

20همان،ص183

21.همان،ص205

22.همان،ص208

23.

www.armans.info

24.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص269

25 نژادنامه افغان،ملا فیض محمد کاتب،اسماعیلیان،1372،قم،ص57و58

26.همان،ص59

27. همان،ص59

28.همان،ص 59

29.همان،ص،71و72

30.همان،ص80

31.همان،ص97

32.همان،ص96

33.همان،ص98

34.همان،ص99

35.همان،ص99و100

36.همان،ص100

37.همان،ص103

38.همان،ص101و102

39.همان،ص104

40.همان،ص108

41.سراج ،فصلنامه مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان،شماره18،پاییز1387،قم،ص161

42.همان،ص167

43.همان،ص169

44.اقوام_کوچ نشینی(مجموعه مقالات)،به کوشش محمد حسین پاپلی یزدی،آستان قدس رضوی،1372،مشهد،ص218

45.هزاره های افغانستان،سید عسکر موسوی،مترجم:اسدالله شفایی،اشک یاس،1387،تهران ،ص135

46.هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت،بصیر احمد دولت آبادی،ابتکار دانش،1385،قم،ص172

47.همان،ص171

48.همان،ص170

49.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص435

50.؟

51.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص514و515

52.فریاد کوهسار،غلامحسین حیدری خوات،مولف،1386،ص120

53.همان،ص 124و123

54. www.armans.info

55.

azaranica Google Groups.htm.www

56.فریاد کوهسار،غلامحسین حیدری خوات،مولف،1386،ص180و181

57.همان،ص147

58.

www.armans.info

59.هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت،بصیر احمد دولت آبادی،ابتکاردانش،1385،قم،ص499

60.همان،ص28و29

61.همان،ص30

62.همان،ص31

63.همان،ص34

64.همان،ص40


مقاله نگارش بانو رحيمه منتشر شده در كابل پرس در اين آدرس
Bookmark and Share


|
4

تقلب در انتخابات افغانستان

Posted by زولانه on ۲۰:۲۰ in
بله اين بار هم محصولات ايراني رو سفيد گشتند.
رنگهايي كه از آلمان خريداري گشته بودند بسادگي توسط محصولات سفيد كننده ايراني پاك ميگشتند
Bookmark and Share

|
0

انتخابات 29 اسد

Posted by زولانه on ۱۲:۳۸ in
با سلام
انتخابات افغانستان ديروز 29 اسد در حالي برگزار گرديد كه باشندگان ساير نقاط جهان از امكان شركت در راي دهي محروم بودند و تنها باشندگان داخل در راي گيري شركت داشتند.علارغم تحديدات طالبان انتخابات با آرامش نسبي و با حضور گسترده نيروهاي امنيتي در حالي برگزار شد كه در ساعات اوليه انتخابات چندين انفجار كور در كابل صورت گرفت كه به كسي آسيب نرسيد.
در يكي از اين حوادث كه بمبي داخل سطل زباله در منطقه شاه شهيد كابل جاسازي شده بود نيروهاي امنيتي خبرنگاران و حلقه هاي فيلم آنان را توقيف نمود كه بسرعت رفع گرديد.
انتخابات در 10 ولسوالي كه غالبا در جنوب و جنوب غرب افغانستان موقعيت داشتند بدليل آنچه نگرانيهاي امنيتي بود برگزار نگرديد.
حضور مردم چشم گير گزارش شد اما اين كه آيا نتيجه انتخابات مورد قبول طيف زورمند فعلي در صورت شكست قرار خواهد گرفت كمي نگرانيها را افزايش داده است.
نگرانيهاي عمده هم همين است چرا كه افغانستان با نداشتن ارگانهاي نظارتي موثر اين شبهه را ايجاد خواهد كرد كه در صورت شكست طيف حاكم غارت اموال عمومي تا قبل از تحويل دولت بشدت افزايش خواهد يافت.
براي پيروزي در انتخابات رئيس جمهور بايد 50 +1 درصد آرا را كسب نمايد كه گمان نميرود هيچ يك از كانديدا ها بتوانند حائز اكثريت آرا باشند و احتمال بسيار انتخابات بدور دوم كشيده خواهد شد. اين كه چه كساني شانس رسيدن به دور دوم را دارند كارشناسان از كرزي ، عبدالله ، احمدزي و بشر دوست ياد ميكنند.


Bookmark and Share


|
1

باز هم انتحار از نوع طالباني

Posted by زولانه on ۱:۳۵ in ,
انفجار بمبي در نزديكي مقر اصلي سازمان پيمان آتلانتيك شمالي-ناتو- تنها پنج روز پيش از انجام انتخابات رياست‌جمهوري در كابل به كشته‌‌شدن هفت نفر و زخمي شدن 91 نفر ديگر منجر شد. اين بزرگ‌ترين حمله تروريستي در كابل طي شش ماه اخير به شمار مي‌رود. وزارت دفاع افغانستان در بيانيه‌اي اعلام كرده است که اين حادثه ناشي از انفجار يک خودروي بمبگذاري شده در مقابل در ورودي نيروهاي بين‌المللي ياري امنيتي (‌آيساف) تحت فرمان ناتو بوده است. در اين بيانيه آمده است که بمبگذار افراد غيرنظامي را هدف قرار داد و سه نفر را کشته ۷۰ نفر ديگر را زخمي کرده است. وزارت دفاع همچنين گفته است که احتمال افزايش آمار تلفات اين انفجار وجود دارد. محل انفجار يکي از محلات به شدت کنترل شده است و به طور دائمي تحت نظارت ماموران امنيتي قرار دارد. علاوه بر مرکز فرماندهي ناتو، وزارت حمل نقل، تلويزيون ملي و سفارت ايتاليا هم در نزديکي محل انفجار قرار دارند. سفارت آمريکا هم در همين خيابان است، ولي تنها شمار معدود خودروهايي که مجوز تردد از مقابل اين سفارت را دارند مي‌توانند از آنجا عبور كنند .
اين انفجار درحالي به وقوع پيوست که راننده خودرو بمب گذاري شده توانسته بود از محل هاي مختلف ايست بازرسي عبور کند و خود را در مقابل در ورودي نيروهاي بين المللي کمک کننده به امنيت افغانستان (ايساف) منفجر نمايد.
همچنين اين حادثه در حالي رخ داد که يک دستگاه بالون هوايي که به دوربين هاي مختلف تصوير برداري و عکاسي مجهز است هفته گذشته براي افزايش ضريب امنيتي در منطقه "بالاحصار" کابل نصب شده و گفته مي شود، محل کنترل بالون در ستاد مرکزي نيروهاي ايساف قرار دارد.

گروه طالبان مسووليت اين انفجار را به دوش گرفته و ذبيح الله مجاهد سخنگوي اين گروه گفته است که فرد بمبگذار يک افغان ساکن منطقه بگرامي کابل بوده است. به گفته اين سخنگوي طالبان، بمبگذار انتحاري از يک خودرو که حدود ۵۰۰ کيلوگرم مواد منفجره در آن جاسازي شده بود، استفاده کرد. لحظاتي پس از انفجار با آنکه پليس، محلات نزديک به انفجار را به محاصره درآورد، دهها خبرنگار داخلي و خارجي که براي پوشش اخبار انتخابات به کابل سفر کرده‌اند به محل حادثه رسيدند.


|
0

حوادث ايران و ارتباط آن به ساير ملل

Posted by زولانه on ۲۱:۲۴ in ,
در جواب دوستي كه كامنت مطلب قبل را گذاشته بودند
با سلام به شما
تمام اين موارد برميگردد به اين كه شما قبول نداريد جهان دهكده اي كوچك است.
اگر اين گونه باشد كه هيچ خبرگزاري و رسانه اي نبايد هيچ مطلبي غير از مطالب داخلي خود ارائه نمايد.
همگان در اين جريانات اخير شاهد بوديم در حالي كه ا.ن ملت خود را خس و خاشاك معرفي نمود و رسانه ملي سعي در برعكس جلوه دادن حقايق داشت همين حمايت ساير خبرگزاري هاي خارجي باعث شد صداي اين موج عظيم سبز به تمام جهان برسد.
چند مطلب مرا واداشت تا اين مطالب را منتشر نمايم.
1- خود در اين كشور زندگي ميكنم و مستقيما در ارتباطم با اين جريانها
2-همانند همه انسانهاي آزاده جهان كه تا كنون از موج سبز ايران حمايت نمودند بنده هم حمايت خود را اعلام نمودم و همچنان با اين موج همراه هستم.
3- در تمام اين جريانات سعي اين رژيم اين است كه جنايات خود را به نام اسلام تمام نمايد و قبول داريد كه اسلان نه از ايران و نه ايراني تنها مسلمان جهان است پس بر هر مسلماني در سراسر جهان واجب است از حقانيت اسلام حقيقي دفاع نمايد و اين تحجر را از اسلام حقيقي جدا نمايد.
4-ميليونها مسلمان شيعه مذهب در جهان وجود دارد كه بنده هم يكي از آنهاهستم و لذا بعنوان يك شيعه خامنه اي را بعنوان نايب امام زمان قبول ندارم و براي من ايشان همان است كه با دروغ و دغل با اين كه تنها تا خارج فقه و اصول درس خوانده اند و حجت الاسلامي بيش نيست خود را مرجع جا زده و علاوه بر رهبري ايران رساله هم در كشورهاي ديگر از جمله افغانستان منتشر نموده كه اين عمل ايشان را حقه كثيف و ننگيني براي جامعه تشيع بحساب ميآورم كه تا حال سابقه نداشته. علاوه بر آن تحجر شيعي كه مد نظر امثال مصباح يزدي و اعوان و انصار پليدشان است را ضربه سهمگيني بر پيكره تشيع در جهان اسلام ميدانم و برخود لازم ميدانم همان گونه كه با تحجر طالباني مقابله نمودم تا از حقانيت اسلام دفاع نموده باشم هم اينك نيز بر خود لازم ميدانم با اين تحجر مقابله نمايم تا از حقانيت تشيع دفاع نموده باشم. تشيعي كه متعلق به تمام شيعيان جهان است و ايران (تفكر مصباحيزم ) حق ندارد در آن خللي ايجاد نمايد.
نكته: تحجر شيعي كه مصباح يزدي پرچمدار آن است شايد در ايران كه اكثريت با تشيع است چندان نمودي نداشته باشد و تنها ميتواند به بايكوت سياسي و ... جهاني يا منطقه اي ايران منجر شود اما اين تفكر خطرناك ميتواند زمينه ساز درگيري و كشتار فراوان بين مذاهب تشيع و تسنن در كشورهايي گردد كه اين دو مذهب طرفداران به نسبت مساوي دارند.از جمله اين كشورها افغانستان ، پاكستان و عراق را ميتوان نام برد.
در افغانستان تحجر طالباني رسوخ نموده و حال تصور شود تحجر مصباحي ايران هم رواج بيابد و نفوذ نمايد.



Bookmark and Share


|
2

خوي و خصلت ما مردم افغانستان

Posted by زولانه on ۱۵:۵۴ in
گاهي مواقع به خوي و خصلت خودمان نگاهي مياندازم و تا كه ببينم كجا هستيم و كجا نيستيم
راستش بسيار بعضي مواقع شرمم ميشود.
از اين كه خوي و خصلت بسيار بچه گانه اي داريم برخوردهايمان دور از نزاكت است هر چند هر چقدر از نظر سن و موقعيت اجتماعي كلان باشيم. ما هنوز با يك ملت متمدن بسيار فاصله داريم.
به تازگي اتفاقاتي در شرف وقوع است در عرصه ديجيتال كه گمان نكنم نمونه اش در جايي يافت شود و يا حداقل به اين شدت يافت نميشود.
ما مردمي هستيم كه هنوز به معناي واقعي يك ملت نيستيم و هنوز اختلافات خانوادگي ، طبقاتي و قبيلوي و نژادي و زباني به شدت بينمان فاصله انداخته است. هنوز كينه هاي بسيار در دلهامان هست كه مجال بروز و ظهور نيافته است و نمونه اش اين روزها شاهد هستيم آن هم از سوي افراد تحصيل كرده وبه اصطلاح با علم و فرهنگ
گروهي كه دروبلاگها مطالب و نظرات صاحب وبلاگ را در مخالفت با عقايد خود ميپندارند بجاي بحث و گفتگو راهي را پيش ميگيرند كه بسيار از منطق انسانيت بدور است و آن هم فحاشي و ناسزا گفتن به ديگران در وبلاگهايشان از زبان و با نام و آدرس فرد مورد نظرشان كه با او مخالف هستند.
براستي آيا اين فبيل اعمال شرم آور نيست؟
چه چيزي از اين گونه مجادله نصيبمان خاد شد آيا فرد مورد نظر را بيش از بيش بر نظراتش متعصبتر نخواهد كرد؟ اگر ما بتوانيم با هم گفتگوي منطقي داشته باشيم تا نظرات طرفين متعادل و به هم نزديكتر شود آيا خوبتر نخواد بود؟
يادم هست زماني كه تازه موبايل فراوان شده بود هم همين گونه بود كه دوستان و آشنايان با شماره جديدشان مزاحمت ايجاد مينمودند و بعد از تماس در قبال صحبت يا گپ نميزدند و يا هم از آن طرف پوف ميكردند و بعد كه معلوم ميشد ميگفت خواستم مزاق كنم ؟
آخر اين چه مزاقي است بي فرهنگ؟




Bookmark and Share


|
0

چه خوب شد تغيير مكان دادم

Posted by زولانه on ۱۸:۴۰ in
اكنون كه به قبل نگاه ميكنم ميبينم كه خوب شد كه نقل مكان كردم به بلاگر
راستش با تصويب قانون مجازات رايانه اي در ايران از اين پس هيچ كس حتي در اينترنت نيز امن نخواهد بود زيرا مسئولان سرورها مجبور هستند در صورت درخواست مراجع ذيصلاح (حال اين مراجع چه كساني هستند مشخص نگشته شايد مانده اند تا در وقت معين اين مراجع را به هر كه خواستند تعميم بدهند) اطلاعات شخصي كاربران خود را در اختيار آنان بگذارند.
2 مطلب
1- دولت ايران كه ثابت نموده در مورد برخورد با هر پديده اي بسيار مشتاق است به هر نحوي به سود خود از آن بهره ببرد قطعا از اين موضوع هم به نفع خود استفاده خواهد كرد و حفظ حريم شخصي افراد تنها مقوله اي است كه ارزش ندارد.
موضوعات سياسي كه من هم با آن دروبلاگم درگيرم از برجسته ترين مصاديق اين جرايم قطعا خواهد بود چرا كه وبلاگنويسان بسياري هم اكنون در بند رژيم ايران هستند كه جرمشان تنها نگارش مطالب ضد رژيم در وبلاگهايشان است وبلاگي كه شايد روزانه 10 نفر هم مطالبش را نميخواند. نمونه بارز آن هم فوت مرحوم اميد رضا مير صيافي در زندان اوين بود.
2- مطلب بعد هم اين كه در ايران واقعا آزادي بيان به معناي حقيقي وجود دارد يعني شما آزاديد هر گونه صحبت نمائييد منتها تنها يك تفاوت كوچك با دنياي خارج دارد و آن اين كه ايران هر چند آزادي بيان دارد منتها به هيچ عنوان آزادي پس از بيان وجود ندارد!!! و اين تنها تفاوت اين كشور با ساير كشورهاست

Bookmark and Share


|
2

زماني كه آرزوي حيوان بودن ميكنم

Posted by زولانه on ۱۴:۰۷ in
براستي حيوانات اعمالي انجام ميدهند كه ما از انسان بودن خود شرممان بيايد! اي كاش گاهي انسان حيوان بود

در تصاوير زير
ماده شيري با زحمت آهويي را شكار ميكند و خونش را ميمكد تا شكار جان بدهد (اين خصلت غريزي و براي حفظ بقا است)
آنگاه شكم حيوان را ميدرد تا از گوشتش تغذيه كند كه متوجه ميگردد حيوان باردار است
تلاش ميكند جنين حيوان را نجات دهد كه نميتواند
آنگاه در كنار حيوان دراز كشيده وبدون اينكه به شكار خود لقمه اي بخورد از شرم عمل خود جان ميدهد!!!
آيا ما هم اينچنينيم؟؟؟


Bookmark and Share


|
1

افغانستان : رهبري خرها

Posted by زولانه on ۱۵:۲۴ in
Afghanistan: Led by donkeys
It is harsh to claim that British soldiers are dying needlessly in Afghanistan, particularly on those families whose lives are scarred permanently by their loss. But Nick Clegg was right yesterday to break the cross-party consensus by questioning out loud what is going on there. It is not good enough for the defence secretary, Bob Ainsworth, to strike Churchillian tones by saying the way forward will be hard and dangerous, and then plead for public forbearance. The business of government is to set a goal and provide a strategy for getting there. In Afghanistan we have neither. And the British public's tolerance is running on a timer.

British soldiers are notionally dying to allow a national election to take place in Helmand. Unless miracles happen, this poll will usher in four more years of a corrupt narco-regime whose leader, Hamid Karzai, is the not-so-private despair of everyone from Barack Obama downwards. Even the US commander in charge of two provinces on Kabul's doorstep voices his frustration by warning in this newspaper today that Mr Karzai's re-election could trigger a violent backlash from Afghans yearning for a government they can trust. Colonel David Haight put it pithily: "Four more years of this crap?"

He is not alone. The US has been sending Kabul a stream of messages that it supports the process, not the man. Mr Karzai, who told tribal power brokers that he was Washington's man, is perturbed by this. But he continues to be confident of victory, even an outright one in the first round. He should be, because he has placed his loyalists in the election commission. The only question is whether the Afghan voters are so fed up with this that they will defy their clan elders and vote him out.

Ashraf Ghani, a former finance minister who was at one point touted as a possible replacement for Kofi Annan as UN secretary general, is counting on that happening. He is one of 41 candidates for the presidential poll, but the most prominent challenger. He stands out for having a credible strategy, not only for ending the war with the Taliban by offering a three-year ceasefire, but also for rebuilding the Afghan state. As he sets out on the campaign trail, he has no helicopter, no state protection and scant access to the Afghan media. Can he web-2.0 his way to the Afghan voter? It is not obvious that he can, even though the sheer number of candidates for provincial councils - there are 3,300 of them - suggests an engagement that is still alive. Still, candidates such as Mr Ghani are non-predatory fish, and they are swimming in a tank full of sharks.

This election is about more than personalities. Unless the US and British troops can convince the population that better governance will come in the wake of their advance, the military effort will have been wasted. The troops will be "holding" nothing more than the scrubland on which they are standing. And the Taliban will simply disappear from Logar and Wardak, where the US troops currently are, to pop up in Ghazni, where they are not. The war the Taliban are fighting is backed by drug money. If rural per-capita incomes increased from $1 to $4 a day, opium production would become unprofitable. This is only one measure of how security, poppy production and governance are inextricably linked.

Let us all be clear. As things stand, we are losing this war, not just because the Taliban show more resilience, nor simply because people like Mr Karzai and his family thrive off the instability their rule creates. We are losing because a coalition spending $20bn a month on military operations has - after eight painful and bloody years - no political strategy for reaching its stated goals. Afghanistan is not the only country whose government is failing. Successive British governments that mouth platitudes about the sacrifice their troops make fail them time and time again.


افغانستان را خرها رهبري ميكنند عنوان مطلبي است كه روز جمعه 10 جولاي در روزنامه گاردين به نشر رسيد.
اين مطلب را بياد داشته باشيد تا تحليل خود را هم در آينده خدمتتان تقديم نمايم

|
1

استاد محمد حسين سرآهنگ

Posted by زولانه on ۱۹:۵۲ in
به تازگي يك بي پدر مادر در بعضي وبلاگها از جانب بنده مطالب نا مربوط نگاشته از همين جا اعلام ميدارم اين مطالب از جانب بنده نمي باشد و كار يك حرام زاده پست است.
====================================
16 جوزا 1388 برابر است با بيست و هفتمين سالروز وفات خوشيد موسيقي افغانستان زمين استاد سرآهنگ


افغانستان کشوريست که پيوسته در سنگلاخ خون و حادثه منزل زده است. تاريخی دارد خونين و هر بار که هر ورق اين تاريخ را بر می گردانی بوی خون تازه است که مشام جان ترا می آزارد.
دستان آلوده و خاينی را می بينی که بر فرق مردم شمشير می راند، شمشيری که بيگانه يی در کف او نهاده است. در سده های اخير نيز کشور يک جنين تجربه های ناگواری را پشت سر گداشته است. چنان که جنگ های دوامدار بر سر تاج و تخت و هجوم بيگانه نه تنها مجالی هيچگونه پيشرفتی را برای کشور باقی نگذاشت، بلکه؛ تمام عرصه های گوناگون زنذه گی اجتماعی – اقتصادی را در سراشيب فروپاشی دردناکی قرارداد که در اين ميان مسيقی نيز با وضعيت ناگواری رو به رو گرديد. با اين حال در زمان امير شيرعلی خان در اواخر سده نزدهم ميلادی يک رشته برنامه هايی در جهت باز سازی موسيقی افغانستان روی دست گرفته شد که با اجرای آن درکالبد شکسته و ريختهء موسيقی کشور جان تازه يی دميده شد. در همين دوران بود که نخستين بار شماری از هنرمندان و آوازخوانان هندی به کشور دعوت شدند و درکوچهء خواجه خوردک کابل جاگزين گرديدند.
اين امر در حقيقت نخستين تلاش رسمی حکومت در جهت بازسازی موسيقی کشور به حساب می آمد.
هنرمندان و آواز خوانان هندی شماری از جوانان در شهر کابل را با اساسات دانش موسیقی آشنا ساختند و بدينگونه نوعی بازسازی موسیقی در افغانستان آغاز گرديد.
و هم اكنون شايد 99 فيصد از استادان بنام موسيقي افغانستان پرورش يافته گان کوچهء خرابات اند که هم اکنون از اين کوچه جز يک ويرانهء وحشتناک چيزی ديگری باقی نمانده است که به جای آهنگ و زمزمه صدای شلاق است که بر ويرانه ها و ديوار های فروريخته می پيچد، چون ساکنان آن سالهاست که کوله بار آواره گی خود را به سرزمين های داغ غربت، چنان بساطی از بدبختی هموار کرده اند.
درافغانستان کوچهء خرابات و موسيقی کلاسيک گويی هميشه دو روی يک سکه بوده اند. نام يکی هميشه در ذهن ها تداعی کنندهء نام ديگريست.
حالا کوچهء خرابات به نيستانی به آتش کشيده می ماند که چتر سياه خاموشی و ويرانی بر فراز ذره ذرهء آن سايهء دهشتناک خود را هموار کرده است.
در شمار سر برآورده گان از کوچهء خرابات نخستين چهره يی که ابداعات پسنديده يِی را درموسيقی افغانستان پديد آورد استاد قاسم است. استاد قاسم موسيقی محلی افغانستان را با اساسات موسيقی کلاسيک هم آهنگ کرد و در حقيقت اين نخستين سنگبنایی بود که موسيیقی محلی افغانستان را با اساسات موسيقی علمی هم آهنگ می ساخت.
دومين چهره يی که از کوچهء خرابات سر به در آورد و درخشانتر از هر چهرهء ديگری نه تنها در افغانستان، بلکه در نيم قارهء هند نيز درخشيد، استاد سر آهنگ است و همان گونه که می سرود او هم جان خرابات بود و هم جانان خرابات. استاد سرآهنگ از شيوهء پتياله پيروی میکرد. همان شيوهء که استادش عاشق علی خان آن را به جايگاه و مقام بلندی رسانده بود. اين که در افغانستان هيچ استاد و آوازخوانی تا کنون نتوانسته است خيال های شيوهء پتياله را به مانند استاد در اوج زيبايی و کمال بخواند، قوليست که جمله گی بر آنند.
استاد سر آهنگ باری در يکی از گفتگوهايش با يکی از نشريه های شهر کابل گفته بود: "آنچه را که من به نام موسيقی کلاسيک می خوانم خيال نام دارد. خيال ازابداعات شاعر و موسيقی دان بزرگ امير خسرو بلخی – دهلویست که در ميان سالهای (725-651) هجری قمری می زيست." خيال در موسيقی يک شيوه است و اما اين شيوه در سبکهای گوناگون موسيقی هند چه موقعيتی دارد؟
مجيد سپند که در ستار نوازی يکی از بلند آوازه ترينان است و روزگاری هم در نزد استاد زانوی ارادت و شاگردی زده است؛ عقيده دارد که پيش از امير خسرو دهلوی شيوهء خيال خوانی در هند رواج نداشته و بيشتر شيوهء مراتی خوانده می شده است.
امير خسرو ابداعاتی را در موسيقی مروج آن روزگار هند پديد آورد. چنان که شيوهء های خيال، ترانه، تهمری، غزلخوانی و قوالی از ابداعات او به شمار می آيند.
مجيد سپند در توضيح شيوهء خيال می گويد که در شيوهء خيال آواز خوان از شعر کمتر استفاده می کند و بيشتر به تکرار و رنگ آميزی هنری می پردازد.
مثلاً آواز خوانی می خواند:
اکبرک دربار
تان حسين کالا کار
آوازخوان يک چنين چيزی را به تکرار و به تکرار زمزمه می کند و اين تکرار را در سُر های گوناگون ادامه می دهد تا اين که می رسد به انتره. البته شيوهء خيال تنها محدود به سبک پتياله نيست؛ بلکه در تمام سبکهای چهارگانهء موسيقی هند خيال خوانده می شود. غير از خيال خوانی به سبک پتياله، استاد سرآهنگ آهنگهايی را به شيوهء غزل، نيمه کلاسيک، لايت و محلی نيز اجرا کرده است. يکی از تلاش های استاد سرآهنگ اين بوده است تا موسيقی محلی افغانستان را با معيار ها و ظابطه های موسيقی کلاسيک هم آهنگ کند. البته پس از استاد قاسم، استاد سرآهنگ يگانه آوازخوان در کشور است که در اين راه گامهای عملی و سودمندی را برداشته است.
فقير احمد منيری يک تن از استادان مرکز مو سيقی عرفان در شهر پشاور بر اين عقيده است که به هيچ وجه استاد سرآهنگ در پی آن نبوده است تا يک سره راگ خوانی را در افغانستان گسترش دهد؛ بلکه استاد می خواسته است تا نغمات و شيوه های محلی را با موازين و اصول موسيقی علمی استوار کند. او می گويد که استاد خود در اين زمينه ابداعاتی داشته است. چنان که شيوهء موسيقی شمالی را با اصول و قواعد راگ بيروی هم آهنگ کرد. به همين گونه استاد، آهنگ "او يار کتيت کار دارم" را پايه و بنياد علمی داد.
افزون بر اين استاد سرآهنگ بر بنياد موسيقی محلی مناطق مرکزی افغانستان راگی را به نام راگ هزاره ابداع کرد و بعداً آن را در کشور هند در برابر استادان موسيقی ارائه نمود.
استاد سرآهنگ پيش از آن که جهت اشتراک در کانفرانس ها و مسابقه های موسيقی به کشور هندوستان برود، در کشور خود تنها يک لقب داشت و آن لقب سرآهنگ بود که آن را شاه سابق افغانستان محمد ظاهربه او داده بود.
محمد احسان عرفان يک تن ا ز سرآمدان و استادان ستار نوازی در کشور می گويد:
سرتاج موسيقی، کوه موسيقی، بابای موسيقی، و شير موسيقی آن القاب بزرگی اند که استاد سرآهنگ از مراجع بااعتبار هنری کشور هند در نتيحهء مسابقات آواز خوانی به دست آورده است.
استاد هرازگاهی که در کانفرانس ها و مسابقات آواز خوانی در هند اشتراک می کرد با دستان پر و گردن افراخته به کشور بر می گشت. غير از اين دانشگاه کلکته القاب افتخاری ماستری، پروفيسوری و دکترا به استاد داده بود.
استاد در درازای حيات پربار هنری خود به دريافت بيست و يک مدال موفق شده است. از اين شمار دومدال از کشور خود، هفده مدال از هند و دو مدال ديگر را از پاکستان به دست آورده است .
ديده می شود که ميزان ارجگذاری به استاد در سرزمين خودش افغانستان نسبت به کشور های ديگر ناچيزتر به نظر می آيد و اين جای تاًسف بسيار است. ظاهراً چنين به نظر می آيد که اين ديگر ها بوده اند که استاد و ابعاد شخصيت بزرگ هنری او را برای ما شناختاندند. استاد در کنار ما بود و ما بی اعتنا از کنار او می گذشتيم و نمی دانستيم که يک کوه آواز، آرام آرام از کنارما می گذرد. چشمان ما کورتر از آن بود تا بتوانيم تلالؤی آن تاج بزرگ را بر تارک موسیقی کشور خود ببنيم و چه بسا که هنوز نيز نمی بينيم. دريغ بر قوم و ملتی باد که با اين همه گزاف هنوز ياد نگرفته است تا شخصيت های علمی – فرهنگی و هنری – ادبی خود را ارج بگذارد!
استاد در ماه های اخير زنده گی از بيماری رنج می برد. او را جهت درمان به هند بردند. مدتی در آنجا ماند؛ اما در وضع استاد بهبود چندانی حاصل نشد. استاد خود پيوسته به دوستان و داکتران می گفته است: "بگذاريد تا مرا به سر زمينم به زادگاهم کابل ببرند؛ می دانم که با تنفس هوای کشورم دوباره صحت خود را به دست خواهم آورد!"
ناچار چنين کردند و استاد در شفاخانهء ابن سينا دوباره زير درمان قرار گرفت و اما دگر روزهای آخرش بود و در همين شفاخانه جان به جان آفرين داد و بدين گونه افغانستان آن تاج بزرگ موسيقی خود را از دست داد و غزل های بيدل نا خوانده ماندند.
استاد سرآهنگ در زمينهء موسيقی رساله يی دارد زير نام " قانون طرب " اين رساله نخستين بار به کوشش محمد احسان اسیر درشهر پشاور پاکستان به چاپ رسيده است. هرچند قانون طرب رساله ييست کوتاه و فشرده با اين حال صاحبنظران و اهل موسيقی در افغانستان آن را ازنظر کيفی يک اثر بسيار مهم و قابل توجه تلقی می کنند.
استاد در اين رساله پس از تعريف و تشريح علم موسيقی و توضيح اصطلاحات آن، شماری از راگها و راگنی ها را از نظر ساختار و شيوهء اجر تشريح کرده است.
افزون بر اين استاد در اين رساله به بيان ساخته های خود نيز پرداخته است.
کارشناسان عرصهء موسيقی به اين نظر اند که اين رساله به ويژه برای آنهايی که در سبک پتياله آواز می خوانند و يا هم به اين طرز آوازخوانی علاقه دارند اثر بيسيار سود مندی به شمار می آيد.
استاد سرآهنگ در ميان شاعران کلاسيک فارسی دری به غزلهای ابوالمعانی ميرزا عبدالقادر بيدل علاقهء فراوانی داشت. او تا پايان زنده گی نزد بيدل شناس سرشناس کشوراستاد محمد اسير معروف به قندی آغا به بيدل خوانی می پرداخت و خود را با رمز و راز شعر بيدل آشنا می کرد و می خواست چنان کوهنورد نستوهی آن کوه بلند معنی را با آن همه کوتل هايش در نورد.
من هرباری که غزلهای ابوالمعانی بيدل را به آوز استاد سرآهنگ می شنيدم می پنداشتم که اين دو کوه بلند چگونه عاشقانه به هم در می آميزند. فکر می کردم پس از چند سده خداوند استاد سرآهنگ را آفريد تا آن کوه معنی را به تغنی در آورد.
غزلهای بيدل را در افغانستان هيچ آواز خوانی نتوانسته است که به مانند استاد سرآهنگ به زيبايی بخواند.
آری شعری را که کوه است و کوتل دارد جز کوه بلند موسيقی ديگر چه کسی می تواند با چنان شکوه و زيبايی اجرا کند.
وقتی استاد غزل های ابوالمعانی را اجرا می کرد چنان بود که گويی رودبار سخن با رودبار آواز در هم می آميزد.

استاد سرآهنگ به سال 1302 خورشيدی در گذرخواجه خوردک خرابات کابل زاده شد. او فرزند استاد غلام حسین بود كه خود از هنرمندان بنام بشمار ميآمد استاد گامو خان پدر بزرگ مادری و استاد عطا حسین پدر بزرگ پدری و استاد کریم حسین، کاکا (عموی) استاد سرآهنگ، از هنرمندان بزرگ هند بودند که در زمان امیر شیرعلی خان از هند به کابل نقل مکان کردند. هنوز کودک بود که اساسات موسيقی را از پدر هنرمندش استاد غلام حسين فرا گرفت. بعد به سرزمين جادويی هند سفرکرد و شانزده سال نزد استاد عاشق علی خان مشهور به چراغ پنجاب بنیانگذار مکتب "پتیاله" به فرا گیری علم موسیقی مشغول بود و بعد از عاشق علی خان این مکتب را به پایه اکمال رساند.به آموزش موسیقی کلاسيک پرداخت. در همين جا بايد بگويم که اين نخستين هنرمندی از افغانستان است که جهت آموزش موسیقی اين همه ساليان دراز را دور از آغوش وطن و خانواده سپری می کند. آری رسيدن به حقيقت و پيروزی چه رياضت بزرگی می خواهد!
هنوز چند سالی از فعالیت های هنری وی نگذشته بود که در سال 1329 خورشیدی هنر او در یک فستیوال بزرگ موسیقی در سینما پامیر شهر کابل برای نخستین بار در بوته آزمایش قرار گرفت. درین کنسرت که عده زیادی از استادان داخلی و خارجی از جمله استاد قاسم افغان و استاد بره غلام علی خان هندوستانی اشتراک داشتند، محمد حسین همچو ستاره درخشید و به اخذ مدال طلا از جانب شاروالی وقت کابل نایل گشت. این نخستین مدال طلائی بود که قبل از رسیدن به مقام والای استادی باو تعلق میگرفت. در همین سال بود که از جانب ریاست مستقل مطبوعات وقت لقب استادی به وی داده شد .
و چند سال بعد از آن تاریخ لقب سرآهنگ نیز از جانب دولت به وی اعطا شد و استاد محمد حسین سرآهنگ همچون پهلوانی توانا در قلمرو موسیقی افغانستان یکه تاز میدان شد. او با گرفتن دعوتنامه های پیاپی از هند، پاکستان و اتحاد جماهیر شوروی سابق در کنفرانسها و کنسرتهای زیادی اشتراک کرد. او هر سال با دست پر از مکافات مادی و معنوی نسبت به سال قبل بکشورش بر میگشت. در سالهای اخیر در هر سالی دو سه بار به کنفرانسها و کنسرتهای خارجی دعوت میشد و تا آنجا که برای او مقدر بود در آن برنامه ها شرکت میکرد و افتخاراتی بدست می آورد. از جمله القاب هنری که استاد سرآهنگ بدانها نایل گشته بود میتوان اینها را نام برد: ((کوه بلند موسیقی)) از دانشگاه چندیگر هند، ، القاب ماستر ، داکتر ، و پروفیسور موسیقی از دانشگاه کلاکندرا در شهر کلکته ، لقب(( سر تاج موسیقی )) از دانشگاه مرکزی در شهر الله آباد هند ، لقب (( بابای موسیقی )) پس از اجرای آخرین کنسرت سال 1357 خورشیدی در دهلی و لقب (( شیر موسیقی )) در پایان آخرین کنسرتهایش در زمستان سال 1360 خورشیدی از دانشگاه الله آباد هند. باید یاد آور شده که در همین سفر اخیر استاد به هند بود که او در پی یک حمله شدید قلبی مجبور شد کنسرتهایش را قطع کند و در یک شفاخانه شهر بمبئی بستری شود. دکتوران معالج باو توصیه نموده بودند که نه تنها دیگر آواز نخواند بلکه تا صحت یابی کامل حتی لب به سخن نگشاید. ولی استاد ما از کسانی نبود که باین سادگیها زمین هنر را ببوسد و بدون افتخار به کشورش بر گردد. باری استاد سرآهنگ پس از بهبودی نسبی کنسرتهایش را تمام کرد با دو مدال طلا و نقره و لقب شیر موسیقی بوطن برگشت. بدینگونه تعداد کپها و مدالهایش از بیست عدد تجاوز کرد که میتوان گفت در تاریخ موسیقی کلاسیک چه در کشور ما و چه در سر زمینهای نیم قاره هند کمتر استادی این همه مدال ، اینهمه لقب و این همه جایزه هنری را صاحب شده است. با جرات میتوانیم ادعا نماییم که او هنرمندی بود بی نظیر و بی رقیب نه تنها در افغانستان بلکه در حوزه وسیع کلتوری که افغانستان نیز بدان حوزه تعلق دارد.
عاقبت عرصه موسيقي افغانستان روز يک شنبه شانزدهم جوزا 1361 خورشيدی، سرتاج موسيقی کلاسيک خود را از دست داد. آری استاد محمد حسين سرآهنگ در همين روز به جاودانه گان پيوست و رودبار زلال صدايش در ريگزار تفتيدهء مرگ خشکيد.
مقارن ساعت 9 صبح روز یکشنبه 16 جوزای 1361 جنازه استاد در حالیکه عده زیادی از مسوولان دولتی از جمله منسوبین وزارت اطلاعات و کلتور، رادیو و تلویزیون حاضر بودند از کلنیک صدری شفاخانه ابن سینا برداشته شد و پس از مراسم تجهیز و تکفین براساس وصیت خودش به گذر خرابات برده شد تا پیر و برنای آن گذر از نزدیک با سر حلقه خراباتیان وداع نمایند. سپس جنازه استاد سرآهنگ در حالی عده بیشماری از دوستان و علاقمندان شان حاضر بودند، از مکرویان برداشته و جهت ادای نماز جنازه به مسجد پل خشتی انتقال یافت . هنوز افتاب درخشان بر تاج کوه شیر دروازه پرتو افشانی داشت که شیر موسیقی ما و سرتاج موسیقی آسیا در دل خاک زیارت شهدای صالحین به ودیعه گذاشته شد .

بنده هم به نوبه خود سالروز درگذشت اين ابر مرد عرصه موسيقي را خدمت تمام دوستان و سروران گرامي تسليت عرض مينمايم.

در خاتمه اين هم آهنگي از استاد Shad kon

در اين مقاله از مطالب سايتهاي زير استفاده گرديده است.
http://www.afghanpedia.com
bbc
wikipedia

|
1

تمام مطالب وبلاگ پيشين

Posted by زولانه on ۲۳:۴۳ in
بلاگفا وبلاگ پيشين من را دستكاري نموده و تعدادي از پستها را حذف نموده بود.
اين كار يعني بلاگفا كاملا بر مطالب بنده مسلط بود و اين يعني نقض حريم شخصي و بدليل اين كه اين سرويس يك سرويس رايگان است لذا مطالبه اي از آن هم نميشود داشت و لذا بنده ترجيح دادم به بلاگر بيايم و از اين پس در اين وبلاگ فعاليت نمايم.
خوشبختانه تمام مطالب آن وبلاگ را بدينجا انتقال دادم كه فقط نظرات امكان نداشت اما همين كه مطالب بكل از بين نرفت هم جاي شكر دارد. تمام پستهاي قبل از اين پست متعلق به وبلاگ پيشين من در بلاگفا است.

|
0

اعتراضات به قانون احوال شخصیه شیعیان

Posted by زولانه on ۲۳:۳۸ in
از همان ابتدای امر این قانون مخالفان داخلی و خارجی بسیاری داشت که این اعتراضات در کابل به خشونت کشیده شد منتها موج این اعتراضات هنوز از سوی شیعیان افغانستان در جای جای جهان هنوز برقرار است.

تصاویر زیر نمونه ای از این تظاهرات در شهرهای اروپایی و استرالیا را نشان میدهد.

بعضی از تصاویر به دلیل حجم بالا برای کسانی که بصورت دایال آپ اتصال دارند ممکن است به کندی نمایش یابد.







براي ديدن تصاوير در اندازه حقيقي بر روي تصوير كليك نمائييد



اين تصاوير از سايت يا وبلاگ يك هموطن برداشته شده كه متاسفانه لينك آن فراموش گرديده ضمن پوزش از اين هموطن اگر اين تصاوير را ملاحظه نمودند خواهشمندم لينك خود را ذكر بفرمايند

|
0

جنايت ضد بشري توسط عمال اماراتي

Posted by زولانه on ۲۳:۳۷ in
چينل abc آمريكا روز جهارشنبه 22 آوريل فيلمي ويدئويي پخش نمود كه از يك بازگان اماراتي بدستش رسيده بود.
در اين فيلم شيخ عيسي بن زايد آل نهيان برادر وليعهد امارات فردي را مورد شكنجه قرار ميدهد.
او ابتدا دست و پاي فرد را بسته و سپس ماسه هاي بياباني را در حلق قرباني فرو ميكند و آنگاه او را با تخته چوبي ميزند بيضه هاي اين شخص سپس با باتوم الكتريكي مورد حمله قرار ميگيرد و آنگاه با ريختن مواد قابل اشتعال بر روي باسن ، مقعد و آلت تناسلي بيچاره آن را به آتش ميكشد و سر آخر با موتر خود از روي پاهاي بيچاره گذر ميكند.




سالهاست اين كشور به ظاهر در حال توسعه معدن انواع و اقسام توهين و بي حرمتي به اقوام و مليتهاي گوناگون گشته است.
همين چندي قبل كابل بانك به دليل سرمايه گذاري پس اندازهاي مردم افغانستان در بخش مسكن امارات و خصوصا دبي دچار زيان بسيار گشت.
اما اين فيلم براي اولين بار چهره زشت سردمداران اين رژيم را به جهانيان افشا نمود.
اما آيا جامعه جهاني واكنشي در خور در قبال اين واقعه از خود به نمايش خواد گذاشت؟

احتمالش كم است؟

"روزنامه اعتماد اين واقعه را اين گونه شرح داده است"

شايد مهم ترين نکته يي که در ابتداي اين گزارش لازم باشد به آن اشاره شود اين است که خواندن اين نوشته براي کساني که دچار ضعف اعصاب هستند چندان مفيد نيست. موضوع مربوط به يک نوار ويدئويي از شکنجه يک تاجر افغاني است که شش سال پيش فيلمبرداري شده و طي آن شيخ عيسي بن زايد آل نهيان برادر رئيس جمهور امارات و نيز برادر حاکم ابوظبي شيخ خليفه بن زايد آل نهيان به نحو وحشيانه و ديوانه واري اسير خود را شکنجه مي دهد و ضجه هاي مرد افغان فقط اشتياق هيستريک شيخ عيسي را براي بيشتر شکنجه دادن تحريک مي کند. اين نوار 45 دقيقه يي که خلاصه شده از يک نوار دوساعته است هفته گذشته از سوي شبکه تلويزيوني ABC در پربيننده ترين ساعت خبري پخش شد. پخش نوار بي درنگ جنجالي گسترده را براي وزارت خارجه و سناي امريکا پديد آورد که به زودي قصد داشتند يک قرارداد استراتژيک اتمي با اميرنشين امارات به امضا برسانند. هيلاري کلينتون اندکي پيش اسناد اوليه اين قرارداد را که دولت بوش در آخرين روزهاي کاري اش به امضا رسانده بود، تاييد کرد و به سنا فرستاد. سناي امريکا موضوع تصويب قرارداد را متوقف کرد و خواستار تشکيل کميته يي براي استماع گزارش هاي کارشناسي پيرامون نوار انجام شکنجه از سوي شيخ عيسي شد. در صورتي که باراک اوباما و هيلاري کلينتون اعتراض سازمان هاي حقوق بشر و نمايندگان جمهوريخواه مخالف دولت در سنا را ناديده بگيرند و فضاحت اين سند مکتوب را در تدوين سياست خارجي خود در ارتباط با امارات متحده عربي نديد بگيرند دچار بحراني اخلاقي شده اند که هزينه هاي گرانباري را بر کاخ سفيد تحميل خواهد کرد. اوباما در تدوين و تبيين سياست خارجي خود همواره بر انساني بودن، عادلانه بودن و شفاف بودن روابط ايالات متحده امريکا با کشورهاي طرف قرارداد با امريکا تاکيد کرده بود. حال پرونده شيخ عيسي و نقض صريح، آشکار و مستند حقوق بشر در اميرنشين امارات متحده عربي تبديل به معياري شده است که راستي آزمايي سياست خارجي امريکا را به لحاظ انساني بودن و شفاف بودن مورد بازبيني قرار مي دهد.در سال 2005 يک تاجر لبناني تبار مقيم امريکا به نام بسام نابلسي پرونده شکايتي را عليه شيخ عيسي برادر امير امارات و شريک تجاري سابق خود در هوستون تگزاس گشوده و با استخدام يک وکيل مجرب خواستار پيگيري طلب 80 ميليون دلاري اش از برادر امير امارات شده بود. او براي اثبات ادعاهاي خود يک نوار ويدئويي را به دادگاه و به شبکه هاي خبري ارائه داده و خواستار پيگرد قانوني شيخ عيسي شده است. بسام نابلسي در گفت وگويي با رسانه ها گفته است در سال 1994 با شيخ عيسي بن زايد آل نهيان آشنا شده که براي امور درماني به تگزاس سفر کرده بود. آنها براي فعاليت هاي تجاري به توافق مي رسند و روابط گرمي بين شان آغاز مي شود تا آنجا که شيخ عيسي حتي طي اقامت در تگزاس از ليموزين نابلسي استفاده مي کرده است. پس از اندکي بسام نابلسي با خانواده خود راهي امارات شده و کار با شيخ عيسي را آغاز کرد اما اندکي بعد متوجه رفتارهاي هيستريک او مي شود. نابلسي مي گويد پس از مرگ شيخ زايد بن سلطان آل نهيان پدر شيخ عيسي که به شدت اعمال پسرش را تحت کنترل داشت، رفتار او بسيار خشن و غيرقابل پيش بيني شده بود و همين عامل روابط تجاري آنها را نيز تحت تاثير قرار مي داد. روابط آنها با اين حال در حدي بود که شيخ عيسي در جريان شکنجه يکي از بدهکارانش از کشور افغانستان به نام محمد شاهپور يک هندي کم را به دست افراوي برادر نابلسي مي دهد و از او مي خواهد با دقت از جريان شکنجه فيلمبرداري کند. مرد افغاني در محکمه خصوصي شيخ عيسي متهم بوده حداقل 5 هزار دلار در معامله غلات سر شيخ کلاه گذاشته است و محموله يي را که به اصطبل سلطنتي فروخته بود ديرتر تحويل داده است.

نوار شکنجه اين تاجر افغان براي حدود سه ماه در اختيار بسام نابلسي بوده است. ظاهراً شيخ عيسي عادت داشته کساني را که با او اختلاف داشتند شکنجه بدهد و همواره به دستور او از جزييات شکنجه فيلمبرداري مي شده تا وي سر فرصت و با فراغ بال صحنه هاي شکنجه را ببيند. چند سال پس از اينکه روابط تجاري دو طرف به هم خورد، نوار ويدئويي از طريق همان فيلمبردار يا برادر تاجر لبناني به امريکا فرستاده مي شود تا براي روز مبادا از آن بهره ببرند. در حال حاضر دادگاه ايالتي هوستون تگزاس اموال شيخ عيسي را در اين ايالت توقيف کرده و وکيل نابلسي در تلاش است با نقد کردن اموال شيخ طلب هاي خود را زنده کند.

شکنجه هاي ساديستي

ابتداي اين نوار ويدئويي مردي را نشان مي دهد که چند گلوله به دور و بر او شليک مي شود و به شدت از سوي دو نفر که يکي از آنها پليس است کتک زده مي شود. مرد روي شن خوابانده شده و به نحو وحشيانه يي شن و ماسه را به درون حلق و چشمانش فرو مي کنند. ظاهراً قصد دارند مرد را به اعتراف وادارند و به اين باور برسانند که مي خواهيم تو را بکشيم. وقتي مرد افغان ضجه مي کشد شيخ عيسي از فيلمبردار مي خواهد برو نزديک تر، برو نزديک تر. بعد از مدتي شيخ عيسي با يک باتوم الکتريکي وارد مي شود و چندين ضربه به بيضه مرد افغان وارد مي کند و در حالي که مرد بيچاره از درد به خود مي پيچد. شيخ عيسي با چوبي که در سر آن يک سيخ U شکل نصب شده بدن مرد را مضروب مي کند. اندکي بعد شلوار مرد را درمي آورد و سيخ را در ران و کپل او فرو مي کند. سپس او مايعي را لاي پاي مرد مي ريزد و با فندک خود قسمت مياني بدن مرد را شعله ور مي کند. در حالي که مرد افغان از درد به خود مي پيچد و التماس مي کند شيخ عيسي فرياد مي زند هرگز هرگز. ناگهان شيخ عيسي به دو مردي که شکنجه را هدايت مي کنند مي گويد نمک کجاست، نمک کجاست. آنها نمک مي آورند و شيخ عيسي از نزديک نمک را روي بدن خونين و نيم سوخته مرد بيچاره مي پاشد. در حالي که ضجه هاي مرد افغان هر لحظه بيشتر مي شود در پايان فيلم او را روي شن ها مي خوابانند و شيخ عيسي با اتومبيل بنز SUV خود از روي ران او رد مي شود. شنيع ترين بخش نوار شکنجه آنجاست که صداي شکستن استخوان هاي ران آن مرد به وضوح شنيده مي شود ولي کسي به او رحم نمي کند. بر اساس اطلاعات به دست آمده اين مرد پس از چند ماه درمان در بيمارستان زنده ماند و در نهايت در ازاي پرداخت 5 هزار دلار به شيخ عيسي طرفين اختلاف خود را فيصله مي دهند و تعهد مي کنند از هم شکايت نکنند.

ماجراي نوار قبل از لو رفتن در شبکه ABC

وقتي روابط تجاري نابلسي با شيخ عيسي بن زايد آل نهيان برادر وليعهد امير امارات به هم خورد پليس امارات به اتهام قاچاق مواد مخدر بسام نابلسي را که تبعه امريکاست دستگير کرد و براي چند ماه در زندان نگه داشت. وي در گفت وگو با شبکه ABC مي گويد؛ بارها تهديد به تجاوز شدم. هر روز از زواياي لخت بدن من عکس مي گرفتند و تهديد مي شدم به زودي همسر و فرزندانت در امارات کشته مي شوند. وقتي او حاضر نشد جاي نوار شکنجه را افشا کند شب ها بيدار نگه داشته مي شد و روزها کتک مي خورد. نابلسي مي گويد تنها عاملي که سبب شد از مرگ نجات يابد اين بود که تبعه امريکا بوده و کارمندان سفارت امريکا با اعمال نفوذ به ديدار او مي رفتند. سرانجام با پيگيري سفارت امريکا، محاکمه يي صوري تشکيل و نابلسي به داشتن داروهاي غيرمجاز بدون نسخه محکوم شد. پاسپورت نابلسي توقيف و او از امارات اخراج شد. روي پاسپورت او مهري زدند که رويش نوشته شده بود «ديگر حق بازگشت به امارات عربي متحده را ندارد». بسام نابلسي چند هفته قبل از دستگير شدن از سوي پليس امارات نزد سفير امريکا در امارات رفت و پيرامون وجود اين نوار شکنجه با سفير صحبت کرد. نابلسي به مقام هاي سفارت اجازه داد نوار را ببينند و آنها پس از ديدن آن بدون انجام هيچ اقدامي فقط به او توصيه کردند؛ «اگر جان خود را دوست داري دست زن و بچه ات را بگير و هر چه سريع تر از اينجا فرار کن.» در حال حاضر مقام هاي قبلي سفارت امريکا و امارات در معرض اتهام مماشات و ناديده گرفتن اين سند هولناک از نقض حقوق بشر در امارات هستند. از نابلسي پرسيده شده چرا موضوع شکنجه خود و وجود نوار را به مقام هاي اماراتي اطلاع ندادي. نابلسي مي گويد همه دولت در امارات با هم برادر هستند، رئيس جمهور آل نهيان است، وليعهد آل نهيان است، وزير خارجه آل نهيان است و حتي وزير کشور هم آل نهيان است.


توضيحات و فيلم در سايت Abc


اين هم سايتي در همين زمينه

http://www.uaetorture.com

اين هم لينك فيلم در يو تيوب

http://www.youtube.com/watch?v=z2W5rbF8hLU


و اگر لازم دانستيد اين هم اين فيلم با پسوند 3gp و حجم 6.12 در سرور خودم
http://kajaki.parsaspace.com/weblog/Sheik-Issa-torture.3gp


|
0

تصاويري از زلزله اخير ننگرهار

Posted by زولانه on ۲۳:۳۵ in




















|
0

قاهره: ایران از حزب الله لبنان برای نفوذ در مصر استفاده می کند

Posted by زولانه on ۲۳:۳۱ in
وزير امور خارجه مصر با متهم كردن ايران به دخالت در امور داخلى اين كشور گفت: ايران از گروه حزب الله لبنان براى ايجاد جاى پا در مصر استفاده مى كند.
احمد ابوالغيط در مصاحبه با روزنامه عرب زبان الشرق الاوسط اظهار داشت: ايران و هواداران اين كشور مى خواهند كه از موقعیت مصر برای قدرتمند شدن خود در منطقه استفاده کنند.
تهران از سه دهه گذشته و به دنبال امضاى قرارداد كمپ ديويد توسط انور سادات، رييس جمهور مصر، روابط خود را با قاهره قطع كرد و از آن زمان تنش بر روابط دو كشور قدرتمند خاورميانه حاكم بوده است.
هفته گذشته و با متهم شدن گروه حزب الله لبنان به تشكيل سلول هاى توطئه در مصر بار ديگر پاى ايران به عنوان حامى حزب الله به ميان كشيده شد.

«ايران و هواداران اين كشور مى خواهند كه از موقعیت مصر برای قدرتمند شدن خود در منطقه استفاده کنند.»
وزیر امور خارجه مصر
مقام هاى امنيتى مصر اعلام كرده اند كه ۲۵ عضو هسته هاى حزب الله را در صحراى سينا دستگير كرده اند و در جستجوى ۲۴ نفر ديگر همدست آنها هستند.
انتشار اين خبر باعث شد كه ارتش اسرائيل به سرعت نيروهاى خود را در مرز با مصر در صحراى سينا به حالت آماده باش در آورد و از گردشگران خود بخواهد که این منطقه را ترک کنند.
وزير امور خارجه مصر با اشاره به ايران گفت: «من آرزو داشتم مى توانستم در چشم ها و صورت آنها نگاه كنم چون ... دادستان كل اين موضوع را در گزارش خود خواهد آورد.»
آقاى ابوالغيط افزود: «(ايران) از (حزب الله) استفاده مى كند تا در مصر حضور يابد و بعد به مصرى ها بگويد: ما اينجا هستيم.»
شيخ حسن نصرالله، رهبر گروه حزب الله لبنان، روز جمعه گفت: يكى از افراد دستگير شده به نام سامى شهاب، عضو حزب الله بوده است كه وظيفه داشت تا سلاح و مهمات براى گروه حماس در نوار غزه ارسال كند.
اما وى هر گونه تشكيل هسته هاى توطئه براى انجام حملات در خاك مصر را رد كرد و گفت كه بيش از ده نفر در اين اقدام حضور نداشته اند.
مطبوعات مصر در روزهاى اخير حملات گسترده اى عليه گروه حزب الله صورت داده اند و آنچه را كه اعترافات سامى شهاب عنوان شده است به چاپ رسانده اند.
بر اساس اين اعترافات، سامى شهاب گفته است قرار بود كه سه حمله همزمان به گردشگران اسرائيلى در صحراى سينا انجام شود.
روزنامه دولتى الاهرام، چاپ قاهره، در اين زمينه نوشت كه سامى شهاب گفته است: حزب الله دستور داده بود كه در واكنش به قتل عماد مغنيه، عضو ارشد اين گروه، در فوريه سال ۲۰۰۸ در سوريه عمليات بمبگذارى انجام دهد.
اما يكى از وكلاى افراد متهم شده مى گويد: شهاب تنها اعتراف كرده است كه پس از قتل عماد مغنيه دستور گرفته بود تا دسته هاى گردشگران اسرائيلى را تحت نظارت داشته باشد و در كانال سوئز تردد داشته باشد.
اين وكيل كه نخواست نامش فاش شود به خبرگزارى فرانسه گفته است: «سپس به وى (سامى شهاب) دستور داده شد كه رديابى گردشگران و كانال را متوقف كند.»
گروه حزب الله بارها اعلام كرده است كه انتقام خون عماد مغنيه را از اسرائيل خواهد گرفت.
اين گروه كه مورد حمايت ايران و سوريه است در زمان جنگ ۲۲ روزه اسرائيل به نوار غزه، مصر را به باد انتقاد گرفت كه چرا مرز خود را با اين بخش مسدود كرده است و اجازه ارسال تداركات به گروه حماس را نمى دهد.

منبع : http://www.radiofarda.com/content/f4_Egypt_accuse_Iran_plot/1608550.html



جايزه 1 ميليون دلاري سپاه ايران براي ترور مبارك
روزنامه "یدیعوت آحارنوت" چاپ اسرائيل در شماره صبح ديروز خود نوشت: یک منبع آگاه مصری، سپاه پاسداران جمهوري اسلامي ایران را متهم کرد که جایزه‌ای نقدی به قیمت یک میلیون دلار برای ترور "حسنی مبارک" رئيس جمهور مصر تعیین کرده است.
"يديعوت آحارنوت" در ادامه نوشت: این امر توسط مصر کشف شده و قاهره به تهران هشدار داده است.
گفتني است اين خبر در حالي توسط اين روزنامه اسرائيلي منتشر شد كه روز گذشته يك منبع آگاه مصري فاش كرد پس از سخنراني اخير سيد "حسن نصرالله" دبير كل حزب الله لبنان و ترس مقامات مصري از بازتاب‌هاي اين سخنراني در ميان افکار عمومي اين کشور که گرايش شديدي به اين حزب پیدا کرده است، سرویس‌های امنیتی و اطلاعاتی مصر، عربستان و رژيم صهيونيستي در طرحی مشترک تصمیم به ترور دبیرکل حزب الله گرفته‌اند. از همين رو يك گروه 3 نفري از نيروهاي ارشد امنيتي مصر به طور محرمانه به سرزمين هاي اشغالي سفر كرده و با مقامات ارشد سازمان اطلاعات و امنيت صهيونيستي (موساد) ديدار و گفتگو كردند. در اين ديدار طرفين بر مقدمات اوليه طرح مشترك ترور "سيد حسن نصرالله" به توافق رسيدند. در اين طرح مشترک قرار است شاهزاده بندر بن سلطان که روابط بسیار نزدیکی با دولتمردان آمریکایی و صهیونیستی دارد، نقش رابط بین مقامات عربستانی و رژیم صهیونیستی را ایفا کند.

منبع : http://www.shia-online.ir/article.asp?id=5092&cat=1

|
0

اجلاس ژنو و احمدي نژاد

Posted by زولانه on ۲۳:۳۱ in
حضور احمدي نژاد در اجلاس ضد نژاد پرستي در ژنو و حاشيه هاي آن امروز در صدر اخبار جهان قرار داشت.




در حالی که خبرگزاری فارس از شکست «طرح اغتشاش در سخنرانی احمدی نژاد در ژنو» خبر می دهد می نویسد: «حاضرین اجلاس دوربان با تشويق مكرر و بعضا طولانی سخنان ضد صهيونيستی احمدی نژاد پروژه انزوای رئيس جمهوری اسلامی ایران را ناكام گذاشتند» ، آنچه صدا و سیمای دولتی ایران به نمایش گذاشت حکایت دیگری بود. در ابتدای سخنرانی احمدی نژاد دو نفر که کلاه‌ گیس‌های رنگی -نشانه صلح- بر سر داشتند تلاش نمودند خود را به تریبون سخنران برسانند. یکی از این دو نفر، در حالی که فریاد می‌زد «نژادپرست! نژاد پرست» شی قرمز رنگی به طرف احمدی‌نژاد پرتاب کرد که به سکویی که او ایستاده بود برخورد کرد. نیروهای امنیتی این دو نفر را از سالن خارج کردند.


احمدی نژاد در حالی که بنظر میرسید تمرکز خود را از دست داده از حضار خواست این افراد را بخاطر بی اطلاعی ببخشند. در همین حال هیات همراه ایران که در میان آنها منوچهر متکی و اسفندیار رحیم مشایی مشاهده می شدند به شکل غیر متعارف و عجیبی اقدام به تشویق و کف زدن برای احمدی نژاد نمودند. صحنه ای که بارها و بارها در طول سخنرانی رئیس دولت نهم تکرار شد. در ادامه هنگامی که احمدی‌نژاد به پیدایش اسرائیل اعتراض نمود نمایندگان اروپایی به شکل دسته جمعی محل سخنرانی را ترک کردند. اقدامی که در ادامه سخنرانی احمدی نژاد وقفه ایجاد نمود و به وضوح چهره وی را دچار تغییر کرد. همچنین در طول سخنرانی احمدی نژاد نیز، برخی از حضار از بالکون سالن کنفرانس علیه احمدی‌نژاد شعار می دادند. مجموع این اتفاقات به واقع بیشتر از انچه که دو سال پیش در دانشگاه بریتیش کلمبیا اتفاق افتاد ، چهره ی نا مطلوبی را از احمدی نژاد به نمایش گذاشت. در همین حال پخش این تصاویر از صدا و سیمای دولتی نیز جالب توجه بود.
منبع : jomhour.info
فيلم سخنراني احمدي نژاد در ژنو حجم 3 مگا بايت فرمت 3gp

اين هم قسمتي از اخبار 20:30 شبكه 2 ايران (دست زدنهاي شديد مشايي و متكي ديدنيست)

|
0

حد اسلامي به شيوه سواتي

Posted by زولانه on ۲۳:۳۰ in
سوات كه منطقه اي در شمال غرب پاكستان است از دو سال قبل كه مولانا فضل الله موجوديت طالبان را در اين منطقه اعلام نمود شاهد خشونهاي بسياري بود كه از جمله بستن مدارس دخترانه و...
در تازه ترين اخبار اين منطقه كه جهان را با شوك مواجه ساخت شلاق زدن دختري نوجوان اهل سوات در ملا عام بود . اين دختر نوجوان پس از آن توسط 3 طالب شلاق خورد كه او را با مردي غريبه ديده بودند. در اين فيلم 2 طالب در حالي كه دختر نوجوان را به روي شكم خوابانيده بودند دست و پاي وي را محكم گرفته بودند و طالب ديگر او را حد اسلامي طالباني ميزد. اين فيلم توسط شبكه هاي پاكستاني به نشر رسيد و پوليس از دختر هم بازجويي نمود تا حقيقت امر روشن شود منتها دختر شلاق خوردن خود را بكل رد نمود.
اين هم نمونه كوچكي از اسلام طالباني كه بار ديگر از اين گروه متحجر به معرض ديد جهانيان قرار گرفت.


|
0

حقيقتي كه از نگاه ايران دور ماند

Posted by زولانه on ۲۳:۲۹ in
دولت ايران پس از انقلاب سال 57 و با طرح حمايت از جنبشهاي رهايي بخش و مشخصا پس از اتمام جنگ با عراق و همزمان با رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني رويكرد جديدي در سياست خارجي خود اختيار نمود.
اين سياست شامل حمايت مالي و تسليحاتي از گروهكهاي بين المللي و نيز دولتهاي ضعيف ميگشت مشروط بر آن كه همگام با سياست ضد اسرائيلي و ضد آمريكايي ايران باشند و يا به هر طريقي بتوانند در اين سياست جايي داشته باشند. ايران كه ضربات بسياري از ناحيه اعراب منطقه در جنگ با عراق ديده بود با آغاز تهاجم عراق به كويت سريعا تمام آن خصومتها را به فراموشي سپرد و با اعراب وارد مذاكره گرديد البته وجه مشترك اسرائيل و صدام بهانه خوبي براي اين عمل در اختيار ايران قرار داد. ايران تا آنجا در اين عمل پيش رفت كه هتاكي ها و كشتار زائران ايراني توسط دولت سعودي در سال 66 را ناديده انگاشت و با عربستان هم رسما روابط برقرار نمود. اين سياست پاي ايران را تا آفريقا و آمريكاي جنوبي هم كشاند. موضوعي كه از ديد ايران كمكهاي انسان دوستانه و توسعه روابط بيان ميگشت از ديد ديگران دخالت تعريف ميگشت.
اين كه ايران چه سياستي را در پيش گرفت و به كجا رسيد مقوله بحث بنده نيست اما چيزي كه مرا وادار به نگاشتن مقاله حاضر نمود اين است كه ايران يك نكته اساسي را فراموش نمود و آن خصومت ديرينه اعراب با فارسهاست (نگفتم ايران چرا كه اين خصومت با فارسهاي ديگر كشورها همچون افغانستان هم هست اما اوج آن با ايران است)
ايران در تمام اين سالها تمام مشكلات خارجي خود را به آمريكا و اسرائيل نسبت داد و مشكلات داخلي خود را هم به گردن مهاجران افغاني انداخت اشتباهي كه حس تنفر و بدبيني عميقي را بين ملت افغانستان و ايران باعث گشت دو ملتي كه با هم از يك ريشه و تبار و تاريخ و فرهنگ و زبان بودند هم اينك چنان از يكديگر تنفر دارند كه به خون هم تشنه هستند تنفري كه با دخالتهاي ايران در امور داخلي افغانستان هم رو به فزوني نهاد. دولت ايران به يكباره فراموش نمود كه ملت افغانستان و خصوصا شيعيان آن با آن كه خود در جنگ بسر ميبردند بنا به حكم مرجع ديني خود (خميني) به ميدان جنگ ايران و عراق رفته و كشته هاي بسياري نيز داده اند
اما از ديگر سو روابط با اعراب در سرحد امكان جريان دارد و ايران هم گمان مينمايد به واسطه تطميع مالي و باج دهي ميتواند اعراب را با خود در زمينه هاي گوناگون همسو سازد.
اما حس ناسيوناليستي به حدي در اعراب قوت دارد كه هيچ كشور عربي هيچگاه ايران را بر ساير اعراب ترجيح نميدهد و هر گاه كه توانسته اند ايران و حتي رئيس جمهور آن را تحقير نموده و بيش از پيش هم كرنش ايران را شاهد بوده اند.
براي نمونه ادعاي امارات بر 3 جزيره ايران از جمله ابو موسي كه مهمترين جزيره است كه در قلب تنگه هرمز قرار دارد تنگه اي كه تمام داد و ستد كشورهاي عربي حاشيه خليج از آنجا با جهان برقرار است ،حمايت تمام كشورها ي عربي در تمام بيانيه هاي مشتركشان را در پي دارد. تا جايي كه بشار اسد رئيس‌جمهور سوريه كه متحد استراتژيك ايران بوده و پيمانهاي نظامي هم با هم بسته اند هم اين ماه در گفتگو با روزنامه اماراتي الخليج اعلام كرد، سوريه در اختلاف امارات و ايران بر سر جزاير همراه امارات است.
از ديگر سو سخنان علي اكبر ناطق نوري كه بحرين را از نظر تاريخي يكي از استانهاي ايران خوانده بود موج عظيمي از اين شكاف و كينه را نمايان ساخت تا جايي كه دولت مراكش رسما روابط ديپلماتيك خود با ايران را قطع كرد و ايران مجبور شد تلويحا عذر خواهي نمايد و منوچهر متكي وزير امور خارجه خود را به چند كشور عربي منجمله بحرين بفرستد
و نيز تحريف نام خليج فارس به خليج العربي عملي بود كه با حمايت تمام كشورهاي عرب خليج فارس پي ريزي گشته بود.
و همين طور در آخرين اجلاس كشورهاي عرب حوزه خليج فارس از احمدي نژاد دعوت نمودند تا منحيث مهمان ويژه در آن شركت نمايد اما او را در مكاني جاي دادند كه دقيقا در بالاي سر او نقشه كلاني نصب نمودند كه خليج فارس را آشكارا خليج العربي درج نموده بودند اين اقدام اعتراضات گسترده اي را در بين طيف مخالفان احمدي نژاد در پي داشت. همينطور قطر كه پيشتر اعلام نموده بود در دور جديد اجلاس سران عرب از ايران هم دعوت ميكند با توجه به اختلافات از اين عمل سر باز زد.
البته ايران هم سياست خاص خود را دنبال ميكند و آن حمايت از اقليت شيعيه ساكن اين كشورهاست و در تازه ترين تحولات محمد العوفي سركرده القاعده در عربستان كه در يمن بود پس از دستگيري در اعترافاتي كه از شبكه العربيه پخش شد بر ارتباط دستگاه امنيتى و تجسسى ايران (وزارت اطلاعات) و حوثيها (شورشيان يمن) با تشکیلات "القاعده در شبه جزیره عرب" و آمادگى ایران برای حمایت مالی وتسلیحاتی لازم به منظور انجام عمليات تروريستى اعتراف نمود.


تنشهاي شيعيان با اهل تسنن در كشورهاي عربي رو به فزوني نهاده است در عربستان يكي از بدترين موارد تنش در سال‌هاي اخير در فوريه گذشته بين زائران شيعه و پليس محلي در شهر مدينه رخ داد. البته حس اين دولتها هم طبيعي است در تصوير زير عكس خميني را در يكي از روستاهاي شيعه نشين يمن نشان ميدهد حال تصور كنيم كه عكس فهد يا هر رهبر عربي را مردم سني يا اعراب جنوبي ايران بر روي لوحي وسط خيابان نصب نمايند چه پيامدي دارد و دولت ايران چه برخوردي خواهد داشت.


نمونه بارز ديگر از حس ناسيوناليستي اعراب را ميتوان در پي برد تيم ملي فوتبال عربستان برابر ايران مشاهده نمود. تلويزيون ايران پس از زدن گل اول ايران دوربين را بين تماشاگران برد و بر روي پارچه نوشته اي كه عنوان يا علي مدد بر روي آن نگاشته شده بود زوم نمود اما پس از پايان بازي و برد عربستان اين كه تلويزيونهاي كشور عربستان شادي نمايند طبيعي است تا جايي كه آنها هم در اقدامي مشابه اعلام نمودند مدد علي هم به كار ايران نيامد منتها بطور قاطع تمام رسانه هاي عربي منجمله شبکه های الرای، ام بی سی، ای آر تی، ‏ای آر تی العین، العربیه به همراه شبکه الجزیره اسپورت اين برد را برد مذهب و برد اعراب بر عجم تلقي نمودند و نيز خوشحالی تمامی شبکه های عربی از جمله تلویزیون های دولتی ‏سوریه، عمان، قطر، کویت، بحرین و شبکه های خصوصی لبنانی از شکست تیم ملی ‏ایران برابر عربستان بود.‏ این شبکه ها نیز با تحلیل های احساسی و عربی به نوعی خودشان را در این پیروزی سهیم ‏می دانستند.‏
اين حس تا جايي گسترش داشت كه تلویزیون های العراقیه و البغدادیه عراق نيز از برد عربستان ابراز خوشنودي نموده و آن را با لحني كاملا احساسي به عربستان تبريك گفتند.
حال يك سوال از دولتمردان ايران مطرح ميشود آيا ملتي چون افغانستان كه از هر جهت خوشحالي ايرانيان به جهت همان اشتراكات خوشحالشان مينمود و غمشان آنان را غمزده مينمود مستحق يك چنين سياستي بودند؟ آيا وقت بازنگري در سياستهاي منطقويتان فرا نرسيده؟ تمام اين اقدامات هم سبب نگشته ايران دست از سياستهاي خود بكشد و لا اقل راه مهربانتري را با اتباع و دولت افغانستان در پيش بگيرد .
بديهي است دو ملت ايران و افغانستان با كمي توجه بنا به همان اشتراكات به دوستان و متحدان حقيقي يكديگر مبدل خواهند گشت همان گونه كه در خارج از ايران همين گونه است در سفري كه قبل از عيد به يونان داشتم از كمپ مهاجراني بازديد نموديم كه بنا به شورشهاي يونان گرفتار شده بودند و از لحاظ بهداشتي و غذايي در وضعيت وخيمي قرار داشتند در اين كمپ تعداد زيادي اتباع ايران و افغانستان بودند و جالب اين كه ايرانيان و افغانها كاملا به هم ميرسيدند و حتي اندك غذاي خود را به اطفال كساني كه با خانواده بودند ميدادند. اين احساس زيباترين نماد حس دوستي بود كه در آن فضاي مملو از ياس و سرخوردگي با انبوهي از غم و پريشاني به چشم ميخورد .

|
0

لرز خربوزه ناخورده

Posted by زولانه on ۲۳:۲۹ in ,
با كمال تاسف تعدادي از هموطنان ما در حادثه اي دلخراش جان خود را از دست دادند.
به نقل از پوليس پاكستان پوليس اين كشور يك كانتينر را كشف نمود كه با 100 مسافر پاكستاني و غالبا افغانستاني قصد داشت آنان را بطور قاچاق از مرز پاكستان وارد خاك ايران نمايد و اين در حاليست كه تعداد بيش از 40 تن از اينان به دليل تنگي جا و آهني بودن كانتينر و گرماي هوا و كمبود اكسيژن جان خود را از دست داده بودند و ساير پناه جويان نيز در حالتي بسيار وخيم قرار داشتندكه به شفا خانه هاي شهر كويته انتقال داده شدند.
اين مهاجران بيشتر از مناطق ايسپين بولدگ قندهار بودند.

......................
ساليانه تعداد بسيار زيادي از مهاجران در سراسر جهان در مسير مهاجرت قرباني ميگردند. اما موضوعي كه بسيار اهميت دارد اين است كه عده اي با پست ترين روشها جان اين افراد را كه به هزاران اميد و آرزو و جهت بدست آوردن امكانات جهت زندگي بهتر با ترك خانه و كاشانه و خانواده پاي در راه مهاجرت ميگذارند ميگيرند.











|

Copyright © 2009 از ديار غربت All rights reserved. Theme by Laptop Geek. | Bloggerized by FalconHive.