به تازگي يك بي پدر مادر در بعضي وبلاگها از جانب بنده مطالب نا مربوط نگاشته از همين جا اعلام ميدارم اين مطالب از جانب بنده نمي باشد و كار يك حرام زاده پست است.
افغانستان کشوريست که پيوسته در سنگلاخ خون و حادثه منزل زده است. تاريخی دارد خونين و هر بار که هر ورق اين تاريخ را بر می گردانی بوی خون تازه است که مشام جان ترا می آزارد.
دستان آلوده و خاينی را می بينی که بر فرق مردم شمشير می راند، شمشيری که بيگانه يی در کف او نهاده است. در سده های اخير نيز کشور يک جنين تجربه های ناگواری را پشت سر گداشته است. چنان که جنگ های دوامدار بر سر تاج و تخت و هجوم بيگانه نه تنها مجالی هيچگونه پيشرفتی را برای کشور باقی نگذاشت، بلکه؛ تمام عرصه های گوناگون زنذه گی اجتماعی – اقتصادی را در سراشيب فروپاشی دردناکی قرارداد که در اين ميان مسيقی نيز با وضعيت ناگواری رو به رو گرديد. با اين حال در زمان امير شيرعلی خان در اواخر سده نزدهم ميلادی يک رشته برنامه هايی در جهت باز سازی موسيقی افغانستان روی دست گرفته شد که با اجرای آن درکالبد شکسته و ريختهء موسيقی کشور جان تازه يی دميده شد. در همين دوران بود که نخستين بار شماری از هنرمندان و آوازخوانان هندی به کشور دعوت شدند و درکوچهء خواجه خوردک کابل جاگزين گرديدند.
اين امر در حقيقت نخستين تلاش رسمی حکومت در جهت بازسازی موسيقی کشور به حساب می آمد.
هنرمندان و آواز خوانان هندی شماری از جوانان در شهر کابل را با اساسات دانش موسیقی آشنا ساختند و بدينگونه نوعی بازسازی موسیقی در افغانستان آغاز گرديد.
و هم اكنون شايد 99 فيصد از استادان بنام موسيقي افغانستان پرورش يافته گان کوچهء خرابات اند که هم اکنون از اين کوچه جز يک ويرانهء وحشتناک چيزی ديگری باقی نمانده است که به جای آهنگ و زمزمه صدای شلاق است که بر ويرانه ها و ديوار های فروريخته می پيچد، چون ساکنان آن سالهاست که کوله بار آواره گی خود را به سرزمين های داغ غربت، چنان بساطی از بدبختی هموار کرده اند.
درافغانستان کوچهء خرابات و موسيقی کلاسيک گويی هميشه دو روی يک سکه بوده اند. نام يکی هميشه در ذهن ها تداعی کنندهء نام ديگريست.
حالا کوچهء خرابات به نيستانی به آتش کشيده می ماند که چتر سياه خاموشی و ويرانی بر فراز ذره ذرهء آن سايهء دهشتناک خود را هموار کرده است.
در شمار سر برآورده گان از کوچهء خرابات نخستين چهره يی که ابداعات پسنديده يِی را درموسيقی افغانستان پديد آورد استاد قاسم است. استاد قاسم موسيقی محلی افغانستان را با اساسات موسيقی کلاسيک هم آهنگ کرد و در حقيقت اين نخستين سنگبنایی بود که موسيیقی محلی افغانستان را با اساسات موسيقی علمی هم آهنگ می ساخت.
دومين چهره يی که از کوچهء خرابات سر به در آورد و درخشانتر از هر چهرهء ديگری نه تنها در افغانستان، بلکه در نيم قارهء هند نيز درخشيد، استاد سر آهنگ است و همان گونه که می سرود او هم جان خرابات بود و هم جانان خرابات. استاد سرآهنگ از شيوهء پتياله پيروی میکرد. همان شيوهء که استادش عاشق علی خان آن را به جايگاه و مقام بلندی رسانده بود. اين که در افغانستان هيچ استاد و آوازخوانی تا کنون نتوانسته است خيال های شيوهء پتياله را به مانند استاد در اوج زيبايی و کمال بخواند، قوليست که جمله گی بر آنند.
استاد سر آهنگ باری در يکی از گفتگوهايش با يکی از نشريه های شهر کابل گفته بود: "آنچه را که من به نام موسيقی کلاسيک می خوانم خيال نام دارد. خيال ازابداعات شاعر و موسيقی دان بزرگ امير خسرو بلخی – دهلویست که در ميان سالهای (725-651) هجری قمری می زيست." خيال در موسيقی يک شيوه است و اما اين شيوه در سبکهای گوناگون موسيقی هند چه موقعيتی دارد؟
مجيد سپند که در ستار نوازی يکی از بلند آوازه ترينان است و روزگاری هم در نزد استاد زانوی ارادت و شاگردی زده است؛ عقيده دارد که پيش از امير خسرو دهلوی شيوهء خيال خوانی در هند رواج نداشته و بيشتر شيوهء مراتی خوانده می شده است.
امير خسرو ابداعاتی را در موسيقی مروج آن روزگار هند پديد آورد. چنان که شيوهء های خيال، ترانه، تهمری، غزلخوانی و قوالی از ابداعات او به شمار می آيند.
مجيد سپند در توضيح شيوهء خيال می گويد که در شيوهء خيال آواز خوان از شعر کمتر استفاده می کند و بيشتر به تکرار و رنگ آميزی هنری می پردازد.
مثلاً آواز خوانی می خواند:
اکبرک دربار
تان حسين کالا کار
آوازخوان يک چنين چيزی را به تکرار و به تکرار زمزمه می کند و اين تکرار را در سُر های گوناگون ادامه می دهد تا اين که می رسد به انتره. البته شيوهء خيال تنها محدود به سبک پتياله نيست؛ بلکه در تمام سبکهای چهارگانهء موسيقی هند خيال خوانده می شود. غير از خيال خوانی به سبک پتياله، استاد سرآهنگ آهنگهايی را به شيوهء غزل، نيمه کلاسيک، لايت و محلی نيز اجرا کرده است. يکی از تلاش های استاد سرآهنگ اين بوده است تا موسيقی محلی افغانستان را با معيار ها و ظابطه های موسيقی کلاسيک هم آهنگ کند. البته پس از استاد قاسم، استاد سرآهنگ يگانه آوازخوان در کشور است که در اين راه گامهای عملی و سودمندی را برداشته است.
فقير احمد منيری يک تن از استادان مرکز مو سيقی عرفان در شهر پشاور بر اين عقيده است که به هيچ وجه استاد سرآهنگ در پی آن نبوده است تا يک سره راگ خوانی را در افغانستان گسترش دهد؛ بلکه استاد می خواسته است تا نغمات و شيوه های محلی را با موازين و اصول موسيقی علمی استوار کند. او می گويد که استاد خود در اين زمينه ابداعاتی داشته است. چنان که شيوهء موسيقی شمالی را با اصول و قواعد راگ بيروی هم آهنگ کرد. به همين گونه استاد، آهنگ "او يار کتيت کار دارم" را پايه و بنياد علمی داد.
افزون بر اين استاد سرآهنگ بر بنياد موسيقی محلی مناطق مرکزی افغانستان راگی را به نام راگ هزاره ابداع کرد و بعداً آن را در کشور هند در برابر استادان موسيقی ارائه نمود.
استاد سرآهنگ پيش از آن که جهت اشتراک در کانفرانس ها و مسابقه های موسيقی به کشور هندوستان برود، در کشور خود تنها يک لقب داشت و آن لقب سرآهنگ بود که آن را شاه سابق افغانستان محمد ظاهربه او داده بود.
محمد احسان عرفان يک تن ا ز سرآمدان و استادان ستار نوازی در کشور می گويد:
سرتاج موسيقی، کوه موسيقی، بابای موسيقی، و شير موسيقی آن القاب بزرگی اند که استاد سرآهنگ از مراجع بااعتبار هنری کشور هند در نتيحهء مسابقات آواز خوانی به دست آورده است.
استاد هرازگاهی که در کانفرانس ها و مسابقات آواز خوانی در هند اشتراک می کرد با دستان پر و گردن افراخته به کشور بر می گشت. غير از اين دانشگاه کلکته القاب افتخاری ماستری، پروفيسوری و دکترا به استاد داده بود.
استاد در درازای حيات پربار هنری خود به دريافت بيست و يک مدال موفق شده است. از اين شمار دومدال از کشور خود، هفده مدال از هند و دو مدال ديگر را از پاکستان به دست آورده است .
ديده می شود که ميزان ارجگذاری به استاد در سرزمين خودش افغانستان نسبت به کشور های ديگر ناچيزتر به نظر می آيد و اين جای تاًسف بسيار است. ظاهراً چنين به نظر می آيد که اين ديگر ها بوده اند که استاد و ابعاد شخصيت بزرگ هنری او را برای ما شناختاندند. استاد در کنار ما بود و ما بی اعتنا از کنار او می گذشتيم و نمی دانستيم که يک کوه آواز، آرام آرام از کنارما می گذرد. چشمان ما کورتر از آن بود تا بتوانيم تلالؤی آن تاج بزرگ را بر تارک موسیقی کشور خود ببنيم و چه بسا که هنوز نيز نمی بينيم. دريغ بر قوم و ملتی باد که با اين همه گزاف هنوز ياد نگرفته است تا شخصيت های علمی – فرهنگی و هنری – ادبی خود را ارج بگذارد!
استاد در ماه های اخير زنده گی از بيماری رنج می برد. او را جهت درمان به هند بردند. مدتی در آنجا ماند؛ اما در وضع استاد بهبود چندانی حاصل نشد. استاد خود پيوسته به دوستان و داکتران می گفته است: "بگذاريد تا مرا به سر زمينم به زادگاهم کابل ببرند؛ می دانم که با تنفس هوای کشورم دوباره صحت خود را به دست خواهم آورد!"
ناچار چنين کردند و استاد در شفاخانهء ابن سينا دوباره زير درمان قرار گرفت و اما دگر روزهای آخرش بود و در همين شفاخانه جان به جان آفرين داد و بدين گونه افغانستان آن تاج بزرگ موسيقی خود را از دست داد و غزل های بيدل نا خوانده ماندند.
استاد سرآهنگ در زمينهء موسيقی رساله يی دارد زير نام " قانون طرب " اين رساله نخستين بار به کوشش محمد احسان اسیر درشهر پشاور پاکستان به چاپ رسيده است. هرچند قانون طرب رساله ييست کوتاه و فشرده با اين حال صاحبنظران و اهل موسيقی در افغانستان آن را ازنظر کيفی يک اثر بسيار مهم و قابل توجه تلقی می کنند.
استاد در اين رساله پس از تعريف و تشريح علم موسيقی و توضيح اصطلاحات آن، شماری از راگها و راگنی ها را از نظر ساختار و شيوهء اجر تشريح کرده است.
افزون بر اين استاد در اين رساله به بيان ساخته های خود نيز پرداخته است.
کارشناسان عرصهء موسيقی به اين نظر اند که اين رساله به ويژه برای آنهايی که در سبک پتياله آواز می خوانند و يا هم به اين طرز آوازخوانی علاقه دارند اثر بيسيار سود مندی به شمار می آيد.
استاد سرآهنگ در ميان شاعران کلاسيک فارسی دری به غزلهای ابوالمعانی ميرزا عبدالقادر بيدل علاقهء فراوانی داشت. او تا پايان زنده گی نزد بيدل شناس سرشناس کشوراستاد محمد اسير معروف به قندی آغا به بيدل خوانی می پرداخت و خود را با رمز و راز شعر بيدل آشنا می کرد و می خواست چنان کوهنورد نستوهی آن کوه بلند معنی را با آن همه کوتل هايش در نورد.
من هرباری که غزلهای ابوالمعانی بيدل را به آوز استاد سرآهنگ می شنيدم می پنداشتم که اين دو کوه بلند چگونه عاشقانه به هم در می آميزند. فکر می کردم پس از چند سده خداوند استاد سرآهنگ را آفريد تا آن کوه معنی را به تغنی در آورد.
غزلهای بيدل را در افغانستان هيچ آواز خوانی نتوانسته است که به مانند استاد سرآهنگ به زيبايی بخواند.
آری شعری را که کوه است و کوتل دارد جز کوه بلند موسيقی ديگر چه کسی می تواند با چنان شکوه و زيبايی اجرا کند.
وقتی استاد غزل های ابوالمعانی را اجرا می کرد چنان بود که گويی رودبار سخن با رودبار آواز در هم می آميزد.
استاد سرآهنگ به سال 1302 خورشيدی در گذرخواجه خوردک خرابات کابل زاده شد. او فرزند استاد غلام حسین بود كه خود از هنرمندان بنام بشمار ميآمد استاد گامو خان پدر بزرگ مادری و استاد عطا حسین پدر بزرگ پدری و استاد کریم حسین، کاکا (عموی) استاد سرآهنگ، از هنرمندان بزرگ هند بودند که در زمان امیر شیرعلی خان از هند به کابل نقل مکان کردند. هنوز کودک بود که اساسات موسيقی را از پدر هنرمندش استاد غلام حسين فرا گرفت. بعد به سرزمين جادويی هند سفرکرد و شانزده سال نزد استاد عاشق علی خان مشهور به چراغ پنجاب بنیانگذار مکتب "پتیاله" به فرا گیری علم موسیقی مشغول بود و بعد از عاشق علی خان این مکتب را به پایه اکمال رساند.به آموزش موسیقی کلاسيک پرداخت. در همين جا بايد بگويم که اين نخستين هنرمندی از افغانستان است که جهت آموزش موسیقی اين همه ساليان دراز را دور از آغوش وطن و خانواده سپری می کند. آری رسيدن به حقيقت و پيروزی چه رياضت بزرگی می خواهد!
هنوز چند سالی از فعالیت های هنری وی نگذشته بود که در سال 1329 خورشیدی هنر او در یک فستیوال بزرگ موسیقی در سینما پامیر شهر کابل برای نخستین بار در بوته آزمایش قرار گرفت. درین کنسرت که عده زیادی از استادان داخلی و خارجی از جمله استاد قاسم افغان و استاد بره غلام علی خان هندوستانی اشتراک داشتند، محمد حسین همچو ستاره درخشید و به اخذ مدال طلا از جانب شاروالی وقت کابل نایل گشت. این نخستین مدال طلائی بود که قبل از رسیدن به مقام والای استادی باو تعلق میگرفت. در همین سال بود که از جانب ریاست مستقل مطبوعات وقت لقب استادی به وی داده شد .
و چند سال بعد از آن تاریخ لقب سرآهنگ نیز از جانب دولت به وی اعطا شد و استاد محمد حسین سرآهنگ همچون پهلوانی توانا در قلمرو موسیقی افغانستان یکه تاز میدان شد. او با گرفتن دعوتنامه های پیاپی از هند، پاکستان و اتحاد جماهیر شوروی سابق در کنفرانسها و کنسرتهای زیادی اشتراک کرد. او هر سال با دست پر از مکافات مادی و معنوی نسبت به سال قبل بکشورش بر میگشت. در سالهای اخیر در هر سالی دو سه بار به کنفرانسها و کنسرتهای خارجی دعوت میشد و تا آنجا که برای او مقدر بود در آن برنامه ها شرکت میکرد و افتخاراتی بدست می آورد. از جمله القاب هنری که استاد سرآهنگ بدانها نایل گشته بود میتوان اینها را نام برد: ((کوه بلند موسیقی)) از دانشگاه چندیگر هند، ، القاب ماستر ، داکتر ، و پروفیسور موسیقی از دانشگاه کلاکندرا در شهر کلکته ، لقب(( سر تاج موسیقی )) از دانشگاه مرکزی در شهر الله آباد هند ، لقب (( بابای موسیقی )) پس از اجرای آخرین کنسرت سال 1357 خورشیدی در دهلی و لقب (( شیر موسیقی )) در پایان آخرین کنسرتهایش در زمستان سال 1360 خورشیدی از دانشگاه الله آباد هند. باید یاد آور شده که در همین سفر اخیر استاد به هند بود که او در پی یک حمله شدید قلبی مجبور شد کنسرتهایش را قطع کند و در یک شفاخانه شهر بمبئی بستری شود. دکتوران معالج باو توصیه نموده بودند که نه تنها دیگر آواز نخواند بلکه تا صحت یابی کامل حتی لب به سخن نگشاید. ولی استاد ما از کسانی نبود که باین سادگیها زمین هنر را ببوسد و بدون افتخار به کشورش بر گردد. باری استاد سرآهنگ پس از بهبودی نسبی کنسرتهایش را تمام کرد با دو مدال طلا و نقره و لقب شیر موسیقی بوطن برگشت. بدینگونه تعداد کپها و مدالهایش از بیست عدد تجاوز کرد که میتوان گفت در تاریخ موسیقی کلاسیک چه در کشور ما و چه در سر زمینهای نیم قاره هند کمتر استادی این همه مدال ، اینهمه لقب و این همه جایزه هنری را صاحب شده است. با جرات میتوانیم ادعا نماییم که او هنرمندی بود بی نظیر و بی رقیب نه تنها در افغانستان بلکه در حوزه وسیع کلتوری که افغانستان نیز بدان حوزه تعلق دارد.
عاقبت عرصه موسيقي افغانستان روز يک شنبه شانزدهم جوزا 1361 خورشيدی، سرتاج موسيقی کلاسيک خود را از دست داد. آری استاد محمد حسين سرآهنگ در همين روز به جاودانه گان پيوست و رودبار زلال صدايش در ريگزار تفتيدهء مرگ خشکيد.
مقارن ساعت 9 صبح روز یکشنبه 16 جوزای 1361 جنازه استاد در حالیکه عده زیادی از مسوولان دولتی از جمله منسوبین وزارت اطلاعات و کلتور، رادیو و تلویزیون حاضر بودند از کلنیک صدری شفاخانه ابن سینا برداشته شد و پس از مراسم تجهیز و تکفین براساس وصیت خودش به گذر خرابات برده شد تا پیر و برنای آن گذر از نزدیک با سر حلقه خراباتیان وداع نمایند. سپس جنازه استاد سرآهنگ در حالی عده بیشماری از دوستان و علاقمندان شان حاضر بودند، از مکرویان برداشته و جهت ادای نماز جنازه به مسجد پل خشتی انتقال یافت . هنوز افتاب درخشان بر تاج کوه شیر دروازه پرتو افشانی داشت که شیر موسیقی ما و سرتاج موسیقی آسیا در دل خاک زیارت شهدای صالحین به ودیعه گذاشته شد .
بنده هم به نوبه خود سالروز درگذشت اين ابر مرد عرصه موسيقي را خدمت تمام دوستان و سروران گرامي تسليت عرض مينمايم.
در خاتمه اين هم آهنگي از استاد
Shad konدر اين مقاله از مطالب سايتهاي زير استفاده گرديده است.
http://www.afghanpedia.com
bbc
wikipedia